loading...
حرفهای رنگین کمانی
رمیصا فخاری فر بازدید : 58 یکشنبه 07 آبان 1391 نظرات (1)

 

خواهش میکنم تا آخر بخوانید خیلی زیباست  
قسمت هایی از دعای عرفه امام حسین (ع) به قلم دکتر علی شریعتی: اگر به فرض که هیچ دلیلی بر حقانیت و صلاحیت امام حسین (ع) نباشد، بعد آدم یک بار دعای عرفه بخواند، می شود به “حسین” ایمان نیاورد؟ نشناسدش؟ عاشقش نشود؟
 
آیا چنین چیزی امکان دارد؟ یک بار بخوانید ... عاشق می شوید...
حمد و سپاس خدایی را سزاست که تیر حتمی قضایش را هیچ سپری نمی شکند و لطف و محبت و هدایتش را هیچ مانعی باز نمی دارد و هیچ آفریده ای به پای شباهت مخلوقات او نمی رسد.
جهل و نادانی من و عصیان و گستاخی من تو را باز نداشت از اینکه راهنمایی ام کنی به سوی صراط قربتت و موفقم گردانی به آنچه رضا و خوشنودی توست.
پس هر گاه که تو را خواندم پاسخم گفتی .
هر چه از تو خواستم عنایتم فرمودی.
هرگاه اطاعتت کردم قدردانی و تشکر کردی.
و هر زمان که شکرت را بر جا آوردم بر نعمت هایم افزودی.
و اینها همه چیست؟ جز نعمت تمام و کمال و احسان بی پایان تو ؟!
من کدام یک از نعمت های تو را می توانم بشمارم یا حتی به یاد آورم و به خاطر سپارم؟
خدایا ! الطاف خفیه ات و مهربانی های پنهانی ات بیشتر و پیشتر از نعمتهای آشکار توست.
خدایا ! من را آزرمناک خویش قرار ده آن سان که انگار میبینمت.
خدایا ! من را با تقوای خودت سعادتمند گردان.
و با مرکب نافرمانی ات به وادی شقاوت و بدبختی ام مکشان.
در قضایت خیرم را بخواه و قدرت برکاتت را بر من فرو ریز تا آنجا که تاخیر را در تعجیل های تو و تعجیل را در تاخیرهای تو نپسندم.
آنچه را که پیش می اندازی دلم هوای تاخیرش را نکند.
و آنچه را که بازپس می نهی من را به شکوه و گلایه نکشاند.
پروردگار من!
من را از هول و هراس های دنیا و غم و اندوه های آخرت رهایی ببخش.
و من را از شر آنان که در زمین ستم می کنند در امان بدار.
خدایا ! به که واگذارم می کنی؟ به سوی که می فرستی ام؟
به سوی آشنایان و نزدیکان؟ تا از من ببرند و روی برگردانند.
یا به سوی غریبان و غریبه گان تا گره در ابرو بیفکنند و مرا از خویش برانند؟
یا به سوی آنان که ضعف مرا می خواهند و خواری ام را طلب می کنند؟
من به سوی دیگران دست دراز کنم؟ در حالی که خدای من تویی و تویی کارساز و زمامدار من.
ای توشه و توان سختی هایم!
ای همدم تنهایی هایم!
ای فریاد رس غم وغصه هایم!
ای ولی نعمت هایم!
ای پشت و پناهم در هجوم بی رحم مشکلات!
ای مونس و مامن و یاورم در کنج عزلت و تنهایی و بی کسی!
ای تنها امید و پناهگاهم در محاصره ی اندوه و غربت و خستگی!
ای کسی که هر چه دارم از توست و از کرامت بی انتهای تو!
تو پناهگاه منی!
تو کهف منی!
تو مامن منی!
وقتی که راه ها و مذهب ها با همه ی فراخی شان مرا به عجز می کشانند و زمین با همه ی وسعتش بر من تنگی می کند و ...
اگر نبود رحمت تو بی تردید من از هلاک شدگان بودم.
و اگر نبود محبت تو بی شک سقوط و نابودی تنها پیشروی من میشد.
ای زنده! ای معنای حیات! زمانی که هیچ زنده ای در وجود نبوده است.
ای آنکه با خوبی و احسانش خود را به من نشان داد و من با بدی ها و عصیانم در مقابلش ظاهر شدم.
ای آنکه در بیماری خواندمش و شفایم داد.
در جهل خواندمش و شناختم عنایت کرد.
در تنهایی صدایش کردم و جمعیتم بخشید.
در غربت طلبیدمش و به وطن بازم گرداند.
در فقر خواستمش و غنایم بخشید.
من آنم که بدی کردم … من آنم که گناه کردم.
من آنم که به بدی همت گماشتم.
من آنم که در جهالت غوطه ور شدم.
من آنم که غفلت کردم.
من آنم که پیمان بستم و شکستم.
من آنم که بد عهدی کردم …..
و … اکنون باز گشته ام....
باز آمده ام با کوله باری از گناه و اقرار به گناه.
پس تو در گذر ای خدای من!
ببخش ای آنکه گناه بندگان به او زیان نمی رساند.
ای آنکه از طاعت خلایق بی نیاز است و با یاری و پشتیبانی و رحمتش مردمان را به انجام کارهای خوب توفیق می دهد.
معبود من!
اینک من پیش روی توام و در میان دست های تو.
آقای من!
بال گسترده و پر شکسته و خوار و دلتنگ و حقیر.
نه عذری دارم که بیاورم نه توانی که یاری بطلبم.
نه ریسمانی که بدان بیاویزم.
و نه دلیل و برهانی که بدان متوسل شوم.
چه می توانم بکنم؟ وقتی که این کوله بار زشتی و گناه با من است؟!
انکار؟!
چگونه و از کجا ممکن است و چه نفعی دارد وقتی که همه ی اعضا و جوارحم به آنچه کرده ام گواهی می دهند؟
خدای من!
خواندمت پاسخم گفتی.
از تو خواستم عطایم کردی.
به سوی تو آمدم آغوش رحمت گشودی.
به تو تکیه کردم نجاتم دادی.
به تو پناه آوردم کفایتم کردی.
خدایا!
از خیمه گاه رحمتت بیرونمان مکن.
از آستان مهرت نومیدمان مساز.
آرزوها و انتظارهایمان را به حرمان مکشان.
از درگاه خویشت ما را مران.
ای خدای مهربان!
بر من روزی حلالت را وسعت ببخش.
و جسم و دینم را سلامت بدار.
و خوف و وحشتم را به آرامش و امنیت مبدل کن.
و از آتش جهنم رهایم ساز.
خدای من!
اگر آنچه از تو خواسته ام عنایتم فرمایی، محرومیت از غیر از آن زیان ندارد.
و اگر عطا نکنی هر چه عطا جز آن منفعت ندارد.
یا رب! یا رب! یا رب!
خدای من!
این منم و پستی و فرو مایگی ام.
و این تویی با بزرگی و کرامتت.
از من این می سزد و از تو آن.
چگونه ممکن است به ورطه ی نومیدی بیفتم در حالی که تو مهربان و صمیمی جویای حال منی.”
خدای من!
تو چقدر با من مهربانی با این جهالت عظیمی که من بدان مبتلایم!
تو چقدر درگذرنده و بخشنده ای با این همه کار بد که من می کنم و این همه زشتی کردار که من دارم.
خدای من!
تو چقدر به من نزدیکی با این همه فاصله ای که من از تو گرفته ام.
تو که اینقدر دلسوز منی!
خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.
خدای من!
مرا از سیطره ی ذلت بار نفس نجات ده و پیش ازآنکه خاک گور بر اندامم بنشیند از شک رهایی بخش.
خدای من!
چگونه نا امید باشم در حالی که تو امید منی
رمیصا فخاری فر بازدید : 70 چهارشنبه 03 آبان 1391 نظرات (1)

 


 
پســـرم!
پسر ِخوبم
میدونم که تو هم یه روزی عاشق میشی. میای وایمیستی جلوی من و بابات و از دخترکی میگی که دوسش داری!
... این لحظه اصلا عجیب نیست و تو ناگزیری از عشق....! که تو حاصل عشقی


پســـرم...
مامانت برای تو حرف هایی داره
حرف هایی که به درد روزهای عاشقیت میخوره...
عزیزدلم!
یک وقتهایی زن ِ رابطه بی حوصله و اخموست. روزهایی میرسه که بهونه میگیره.

بدقلقی میکنه و حتی اسمتو صدا میکنه و تو به جای جانم همیشگی میگی: "بله!"

و اون میزنه زیر گریه....
زن ها موجودات عجیبی هستند پسرم...
موجوداتی که میتونی با محبتت آرومشون کنی و یا با بی توجهیت از پا درش بیاری... باید برای اینجور وقتها آماده باشی. بلد باشی. باید یاد بگیری

که نازش را بکشی...
عزیزم. پسر مغرور و دوست داشتنی من!!! ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه اما باید یاد بگیری....

زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره...
میدونی؟
این ویژگی زنه، گاهی غصه ها مجبورش میکنن به گریه...! خیلی پاپی‌ دلیل گریه ش نشو... همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بخوای راه حل نشونش بدی....

گاهی فقط باید بشنویش. بذاری توی بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش را بگیری و ببریش بیرون پیاده روی و بهش بگی که چقدر براش ارزش قائلی!.

ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی ...یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کن نه که از غصه آبش کنی......

اگر هم که پای فاصله درمیونه کافی هست نازش کنی .. بهش زنگ بزنی باهاش حرف بزنی... اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو . باز هم صداش کن!!! عاشقانه صداش کن، حتی اگه واقعا خسته ای!!!!

بهت قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا ... فایده ای نداره و نمیخواد حرف بزنه و میخواد تنها باشه. برمیگرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها میکنه و...
زن ها هیچ وقت این لحظه ها که پاش وایسادی رو فراموش نمیکنن

و همه انرژی که براش گذاشتی رو بهت برمیگردونن...

پسرم!!!! این روزها که مینویسم هنوز دخترکی هستم پر از آرزو ،

دخترکی که روزی زن میشود. مادر میشود.
مادر تو

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 71 سه شنبه 02 آبان 1391 نظرات (0)

 


وقتی با آدم بزرگ ها ازدوست تازه تان حرف بزنید ازتان درباره چیزهای اساسی اش سوال نمی کنند. 
هیچ وقت نمی پرسند :
" آهنگ صداش چه طور است؟
چه بازی هایی را بیشتر دوست دارد؟ 
پروانه جمع می کند یا نه؟ "
می پرسند: 
" چند سالش است؟ 
چند تا برادر دارد؟ 
وزنش چه قدر است؟ 
پدرش چه قدر حقوق می گیرد؟ 
" و تازه بعد از این سوال ها است که خیال میکنند طرف را شناخته اند.

اگر به آدم بزرگ ها بگویید یک خانه قشنگ دیده ام از آجر قرمز که جلو پنجره هاش غرق شمعدانی و بامش پر از کبوتر بود محال است بتوانند مجسمش کنند. 
باید حتما بهشان گفت یک خانه صد میلیونی دیدم تا صداشان بلند بشود که: وای چه قشنگ

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 116 شنبه 29 مهر 1391 نظرات (2)

 


دوستش دارم ...
بزرگيش را ... سکوتش را ... عظمتش را ...
اُبهتش را ... تنهاييش را ...
حکمتش را ... صبرش را ... و ... و ...
بودنش عادتيست ، مثل نفس کشيدن !
خدا را ميگويم .

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 60 شنبه 29 مهر 1391 نظرات (0)

گروه اینترنتی ایران سان

ما برنده ایم اگر ... 
لحظه های شیرین امروز را قربانی اتفاقات تلخ دیروز نکنیم ... 
پس نـه در حســرت دیـروز و نـه در رویـای فـردا ... 

فقــــط بــرای امــــروز ... 
فقــــط بــرای امــــروز ... 

رمیصا فخاری فر بازدید : 59 پنجشنبه 27 مهر 1391 نظرات (1)

 


کاش می دانستی
ما را
مجال آن نیست
که روزهای رفته را
از سر گیریم

و لحظه های بی بازگشت را
تمنا کنیم
کاش می دانستی
فردا
چه اندازه دیر است 
برای زیستن
و چه اندازه زود
برای مردن
و همیشه واژه ای است پر فریب
کاش می دانستی
یک آلاله را
فرصت یک ستاره نیست
و به ناگاه
بسته خواهد شد
پنجره های دیدار
در اجبار تقدیر
کاش می دانستی ...
 
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 74 چهارشنبه 26 مهر 1391 نظرات (0)

 


برای تویی که قلبت پـاک است…
برای تو می نویسم……..
برای تویی که تنهایی هایم پر از یاد توست…
برای تویی که قلبم منزلگه عـــشـــق توست…
برای تویی که احساسم از آن وجود نازنین توست…
برای تویی که تمام هستی ام در عشق تو غرق شد…
برای تویی که چشمانم همیشه به راه تو دوخته است…
برای تویی که مرا مجذوب قلب ناز و احساس پاک خود کردی…
برای تویی که وجودم را محو وجود نازنین خود کردی…
برای تویی که هر لحظه دوری ات برایم مثل یک قرن است …
برای تویی که سـکوتـت سخت ترین شکنجه من است….
برای تویی که قلبت پـاک است…
برای تویی که در عشق ، قـلبت چه بی باک است…
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…
برای تویی که عـشقت معنای بودنم است…
برای تویی که غمهایت معنای سوختنم است…
برای تویی که آرزوهایت آرزویم است……….
دوستت دارم تا ……..!
نه…!
دیگر برای دوست داشتن هایم تایی وجود ندارد
بی حد و مرز دوستت دارم.....

l...................

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 67 سه شنبه 25 مهر 1391 نظرات (0)

Click for larger version

 


مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد . . .
چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند . . .
پروردگار هستی با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند . . .
رمیصا فخاری فر بازدید : 52 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

 


 
تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که،
ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت .
انـدازه مـی گـیـری !
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی !
مقـایـسـه مـی کـنـی !

و خدا نـکـنـد حسـاب و کـتـابـت بـرسـد بـه آنـجـا کـه زیـادتر دوستش داشته ای ،
کـه زیـادتـر گذشـتـه ای ،
که زیـادتـر بـخـشـیـده ای ،
به قـدر یـک ذره ،
یک ثانیه حتی !
درست از همانجاست که توقع آغاز می شود
و توقع آغاز همه ی رنج هایی است که ما می بریم…!
 
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 55 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

 


 
شده بعضي وقتا يهو ديگه دوستش نداشته باشي؟
به خودت مي گي اصلاً واسه چي دوستش دارم؟
مگه کيه؟
مگه واسم چيکار کرده؟
مگه چي داره که از همه بهتر باشه؟

... ... اصلاً من که خيلي از اون بهترم....
بعد به خودت مي خندي که اصلاً واسه چي اينقدر خودتو اذيت کردي؟
يهو، يه چيزي يادت مياد....
يه چيز ِ خيلي کوچيک....
يه خاطره....
يه حرف....
يه لبخند....
يه نگاه....
و بعد....
همين....
همين کافيه تا به خودت بياي و مطمئن بشي که

نمي تــــــــــوني فراموشــــــش کني

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 67 دوشنبه 24 مهر 1391 نظرات (0)

 


اگه يكی رو ديدی كه وقتی داری رد ميشی بر ميگرده نگات ميكنه، بدون براش مهمی

اگه يكی رو ديدی كه وقتی داری می افتی برميگرده با عجله مياد به سمتت، بدون براش عزيزی

اگه يكی رو ديدی كه وقتی داری می خندی برميگرده نگات ميكنه، بدون براش قشنگی


اگه يكی رو ديدی كه وقتی داری گريه ميكنی باهات اشك ميريزه، بدون دوستت داره

اگه يكی رو ديدی كه وقتی داری با يكی ديگه حرف ميزنی تركت ميكنه، بدون عاشقته

شايد يه كسی شب ها برای اينكه خواب تورو ببينه به خدا التماس می كنه ،

شايد يه كسی به محض ديدن تو دستش يخ ميزنه و تپش قلبش مرتب بيشتر ميشه ،

مطمئن باش يه كسی شب ها به خاطر تو توی دريای اشك می خوابه ،

ولی تو اون رو نمی بينی!

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 60 شنبه 22 مهر 1391 نظرات (0)

 


هيچ وقت اين دو جمله رو نگو :
1)ازت متنفرم 2)ديگه نميخوام ببينمت

هيچ وقت با اين دو نفر همصحبت نشو : 
1)از خود متشکر 2)وراج



هيچ وقت دل اين دو نفر رو نشکن :
1)پدر 2)مادر

هيچ وقت اين دو تا کلمه رو نگو : 
1)نميتونم 2)بد شانسم

هيچ وقت اين دو تا کارو نکن :
1)دروغ 2)غيبت

هيچ وقت اين دو تا جمله رو باور نکن :
1)آرامش در اعتياد 2)امنيت دور از خانه

هميشه اين دو تا جمله رو به خاطر بسپار:
1)آرامش با ياد خدا 2)دعاي پدرو مادر

هميشه دوتا چيز و به ياد بيار:
1)دوستاي گذشته رو2)خاطرات خوبت رو 

هميشه به اين دو نفر گوش کن :
1)فرد با تجربه 2)معلم خوب

هميشه به دو تا چيز دل ببند :
1)صداقت 2)صميميت

هميشه دست اين دو نفرو بگير:
1)يتيم 2)فقير

هميشه دو تا چيز رو از خودت دور نکن :

1)لبخندت رو 2)مهرباني

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 150 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)

 


 
نه به خاطرِ آفتاب نه به خاطرِ حماسه
به خاطرِ سایه‌یِ بامِ کوچکش

به خاطرِ ترانه‌یی
کوچک‌تر از دست‌های تو


نه به خاطرِ جنگل‌ها نه به خاطرِ دریا
به خاطرِ یک برگ
به خاطرِ یک قطره
روشن‌تر از چشم‌های تو

نه به خاطرِ دیوارها ــ به خاطرِ یک چپر
نه به خاطرِ همه انسان‌ها ــ به خاطرِ نوزادِ دشمن‌اش شاید
نه به خاطرِ دنیا ــ به خاطرِ خانه‌ی تو
به خاطرِ یقینِ کوچکت
که انسان دنیایی‌ست
به خاطرِ آرزوی یک لحظه‌ی من که پیشِ تو باشم
به خاطرِ دست‌های کوچکت در دست‌های بزرگِ من
و لب‌های بزرگِ من
بر گونه‌های بی‌گناهِ تو

به خاطرِ پرستویی در باد، هنگامی که تو هلهله می‌کنی
به خاطرِ شبنمی بر برگ، هنگامی که تو خفته‌ای
به خاطرِ یک لبخند
هنگامی که مرا در کنارِ خود ببینی

به خاطرِ یک سرود
به خاطرِ یک قصه در سردترینِ شب‌ها تاریک‌ترینِ شب‌ها
به خاطرِ سنگ‌فرشی که مرا به تو می‌رساند، نه به خاطرِ شاه‌راه‌های دوردست

به خاطرِ ناودان، هنگامی که می‌بارد
به خاطرِ کندوها و زنبورهای کوچک
به خاطرِ جارِ سپیدِ ابر در آسمانِ بزرگِ آرام

به خاطرِ تو
به خاطرِ هر چیزِ کوچک هر چیزِ پاک به خاک افتادند
به یاد آر

" شاملو "

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 53 سه شنبه 18 مهر 1391 نظرات (0)

 


خدایا.... اندکی نفهمی عطا کن ؛که راحت زندگی کنیم....مردیم ازبس فهمیدیمو به روی خودمون نیاوردیم..
 
 

 
بعضی وقتا دلم واسه مــامــانم میسوزه
وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم
و اون تنها نشسته تلویزیون می بینه
چه نسل بی عاطفه ای شدیم ما
 
 

 
وقتی تنهایی بیشتر دلتنگ میشی . 
اما عشق یعنی...
حتی وقتی سرت شلوغه و یه عالم کار سرت ریخته یا کلی دوست و رفیق دورت هستن، بازم به فکر اون باشی.
 
 

آدم باید یکیو داشته باشه که وقتی نگاش میکنه دلش یه جوری بشه
 
 

برخی آدمها به یک دلیل از مسیر زندگی ما می گذرند
به ما درسهایی بیاموزند
که اگر می ماندند هرگز یاد نمی گرفتیم
 
 

کسی که توحرفاش زیاد میگه بی خیال
بیشتر از همه فکر و خیال داره
فقط دیگه حال و حوصله بحث و صحبت نداره
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 58 دوشنبه 17 مهر 1391 نظرات (0)

کوچولوهای زیبا و دوست داشتنی

 


 
روز جهاني کودک بهانه اي براي ورود به جهان کودکان است؛ براي ورود به اين جهان بايد آگاهي هاي خود را فراموش کنيم و با ناآگاهي هاي کودکانمان همراه شويم. 

به اميد آنکه دنيايي داشته باشيم به دور از جنگ و هياهو که همه کودکان در آن با آرامش و خوشبختي زندگي کنند. به اميد آنروز...
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 52 یکشنبه 16 مهر 1391 نظرات (0)

 


چه موجود عجیبی است این انسان ...
وقتی صدایش می کنی ؛ نمی شنود !
وقتی به دنبالش می روی ؛ نمی بیند !
وقتی دوستش داری ؛ به فکرت نیست !
اما ...

می شنود ؛ که دیگر صدایت گرفته ...
وقتی می بیند ؛ که خسته در راه افتاده ای ...
وقتی به فکرت هست ؛ که دیگرنیستی ... !
 
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 62 یکشنبه 16 مهر 1391 نظرات (0)

 


باز باران با ترانه
می خورد بر بام خانه

خانه ام کو خانه ات کو ؟
آن دل دیوانه ات کو ؟

روزهای کودکی کو ؟
فصل خوب سادگی کو ؟

یادت آید روز باران ؟
گردش آن روز دیرین ؟

پس چه شد دیگر کجا رفت
خاطرات خوب و رنگین ؟

در پس آن کوی بن بست
در دل تو آرزو هست ؟

کودک خوشحال دیروز
غرق در غم های امروز

یاد باران رفته از یاد
آرزوها رفته بر باد

باز باران باز باران
می خورد بر بام خانه

بی ترانه بی بهانه
شایدم گم کرده خانه..

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 55 یکشنبه 16 مهر 1391 نظرات (0)

 


پبامبر اکرم:
روزی مردانی از سرزمین پارس به دور ترین نقطه ی علم خواهند رسید

ناپلئون بناپارت:
اگر نیمی از لشگریانم ایرانی بودند

تمام دنیا را فتح میکردم...

آدولف هیتلر:
اگر مهندسان اسلحه ساز من ایرانی بودند
صد سال قبل از تولدم نازی دارای بمب اتمی میشد

بن لادن:
اگر دنبال مردانی هستی که تا پای خونشان از عهدشان دفاع کنند
در سرزمین پارس به کاوش بپرداز

اسکندر :
اگر روزی دیدی که فردی بخاطر کشورش حاضر شده تمام فرزندانش را قربانی کند...
بدان که آن مرد اهل امپراطوری پارس است

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 81 شنبه 15 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

No mountains too high, for you to climb
کوهی بلند نیست که تو بری بالاش
All you have to do is have some climbing faith, oh yeah
همه چیزی که تو داری اینه که پرشهای اشتباه داری
No rivers too wide, for you to make it across
رود عمیقی نیست که تو ازش بگذری
All you have to do is believe it when you pray
همه چیزی که تو داری اینه که بهش امید داشته باشی وقتی پرستش میکنی(دعا)
And then you will see, the morning will come
و وقتی خواهی دید که صبح اومده
And everyday will be bright as the sun
و هر روز مثل خورشید روشنه
All of your fears cast them on me
و همه ترس تو اون رو (نور) رو به من بیتابه
I just want you to see...
فقط ازت میخوام که ببینی
 
Ill be your cloud up in the sky
ابر بالای سر تو خواهم بود
Ill be your shoulder when you cry
شانه هایت(برای آرامش) خواهم بود وقتی گریه میکنی
Ill hear your voices when you call me
میشنوم صدای تو رو وقتی صدام میکنی
I am your angel
من فرشته تو هستم
 
 
And when all hope is gone, Im here
و همه آرزوهام بر باد رفت
No matter how far you are, Im near
مهم نیست چقدر از تو دوره,من نزدیکتم
It makes no difference who you are
چیزی رو عوض نمیکنه تو کی هستی
I am your angel
من فرشته تو هستم
Im your angel
من فرشته تو هستم
 
 
I saw the teardrops, and I heard you cry
اشکهای جاریت رو دیدم, و شنیدم گریه کردی
All you need is time, seek me and you shall find
همه چیزی که احتیاج داری زمانه,دنبال من بگرد و بالاخره پیدام میکنی
You have everything and youre still lonely
تو همه چیزی رو داری, و هنوز تنهایی
It doesnt have to be this way, let me show you a better day
مجبور نیستی که این راه رو ادامه بدی,بگذار که روز بهتری بهت نشون بدم
 
And then you will see, the morning will come
و بالاخره من رو خواهی دید,صبح میاد
And all of your days will be bright as the sun
و همه روزهای تو مثل خورشید روشن خواهد بود
So all of your fears, just cast them on me
پس همه ترسهای تو اون رو به من میتابه
How can I make you see...
چطور میتونم کاری کنم ببینیش
 
Ill be your cloud up in the sky
ابر بالای سر تو خواهم بود
Ill be your shoulder when you cry
شانه هایت(برای آرامش) خواهم بود وقتی گریه میکنی
Ill hear your voices when you call me
میشنوم صدای تو رو وقتی صدام میکنی
I am your angel
من فرشته تو هستم
 
 
And when all hope is gone, Im here
و همه آرزوهام بر باد رفت
No matter how far you are, Im near
مهم نیست چقدر از تو دوره,من نزدیکتم
It makes no difference who you are
چیزی رو عوض نمیکنه تو کی هستی
I am your angel
من فرشته تو هستم
Im your angel
من فرشته تو هستم
 
And when its time to face the storm
و وقتی وقتشه که طوفان رو ببینی
Ill be right by your side
من جلوت خاهم بود
Grace will keep up safe and warm
مهلت تو رو امن و گرم نگه میداره
And I know we will survive
و میدونم ما سالم میمونیم
And when it seems as if your end is drawing near
و وقتشه ببینی که پایان تو نزدیکه
Dont you dare give up the fight
و جرات داری مبارزه کنی
Just put your trust beyond the sky...
فقط بگذار میان آسمان باشی
 
 
Ill be your cloud up in the sky
ابر بالای سر تو خواهم بود
Ill be your shoulder when you cry
شانه هایت(برای آرامش) خواهم بود وقتی گریه میکنی
Ill hear your voices when you call me
میشنوم صدای تو رو وقتی صدام میکنی
I am your angel
من فرشته تو هستم
 
 
And when all hope is gone, Im here
و همه آرزوهام بر باد رفت
No matter how far you are, Im near
مهم نیست چقدر از تو دوره,من نزدیکتم
It makes no difference who you are
چیزی رو عوض نمیکنه تو کی هستی
I am your angel
من فرشته تو هستم
Im your angel
من فرشته تو هستم
 
 
Ill be your cloud up in the sky
ابر بالای سر تو خواهم بود
Ill be your shoulder when you cry
شانه هایت(برای آرامش) خواهم بود وقتی گریه میکنی
Ill hear your voices when you call me
میشنوم صدای تو رو وقتی صدام میکنی
I am your angel
من فرشته تو هستم
 
 
And when all hope is gone, Im here
و همه آرزوهام بر باد رفت
No matter how far you are, Im near
مهم نیست چقدر از تو دوره,من نزدیکتم
It makes no difference who you are
چیزی رو عوض نمیکنه تو کی هستی
I am your angel
من فرشته تو هستم
Im your angel
من فرشته تو هستم
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 61 پنجشنبه 13 مهر 1391 نظرات (0)

 


من باور دارم
که هر چقدر دوستمان خوب و صميمى باشد هر از گاهى باعث ناراحتى ما خواهد شد و ما بايد بدين خاطر او را ببخشيم.
من باور دارم
که ما مى‌توانيم در يک لحظه کارى کنيم که براى تمامعمر قلب ما را به درد آورد.
من باور دارم
که هميشه کافى نيست که توسط ديگران بخشيده شويم،گاهى بايد ياد بگيريم که خودمان هم خودمان را ببخشيم.

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 69 پنجشنبه 13 مهر 1391 نظرات (0)

 

 چیزی در نگاه تو هست که خیلی دوست می دارمش....................
یک چیزی ...
چیزی در لبخند تو هست که اخم مرا میمیراند بر چهره...............
یک چیزی چیزی در آغوش تو هست که شبیه بوی مهربانی خداست.........................
یک چیزی چیزی تو در گوشم می خوانی به گاه شب که مثل هیچ شعری نیست......................
یک چیزی تو شبیه یک چیزی و هیچ چیز مثل تو نیست..........
یک چیزی که در هیچ چیز نمی گنجد وصفش........................................................
و یک  چیزی در آغوش تو هست که شبیه بوی مهربانی خداست........................
رمیصا فخاری فر بازدید : 58 پنجشنبه 13 مهر 1391 نظرات (0)

 


غریب است دوست داشتن.
و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...
وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...
و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛
به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما بی رحم ‌تر.
تقصیر از ما نیست؛
تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 66 پنجشنبه 06 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

دلـــم 
بـرای تـو کـه نــه
ولـــی 
بــرای روزهــای بــا هــم بـودنــمــان تـــنــگ شـــده ..
بـرای تـو کـــه نـه

ولـی 
بـــرای :: مــواظـب خــودت بــاش :: گفتن تـــنـــگ شـــده ..
بــرای تــو کــه نــه
ولـی بــرای نــگــاهـی کــه تــا پـیــچ ســر کــوچـه تــعـقــیـبـت مـی کـرد تـنـگ شـده ..
بـرای تــو کــه نـه
ولـی 
بـرای دلــی کــه نــگــرانــت مـی شــد تــنـگ شـده ..
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 76 چهارشنبه 05 مهر 1391 نظرات (0)

 

 

غنچه از خواب پرید ... و گلی تازه به دنیا آمد ...

خار خندید و به گل گفت : سلام ... و جوابی نشنید ...

خار رنجید ولی هیچ نگفت ...


ساعتی چند گذشت ... گل چه زیبا شده بود ...

دست بی رحمی آمد نزدیک ... گل سراسیمه ز وحشت افسرد ...
لیک آن خار در آن دست خلید ... و گل از مرگ رهید ...

صبح فردا که رسید ... خار با شبنمی از خواب پرید ...

گل صمیمانه به او گفت : سلام ...

 

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2692
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 31
  • بازدید امروز : 112
  • باردید دیروز : 40
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 152
  • بازدید ماه : 152
  • بازدید سال : 32,113
  • بازدید کلی : 288,115