loading...
حرفهای رنگین کمانی
رمیصا فخاری فر بازدید : 98 دوشنبه 06 آذر 1391 نظرات (0)

همیشه نیاز نیست برای خوشحالی به چیز خیلی بزرگ یا کارهای خیلی متفاوتی فکر کنیم. 
فقط کافیست به چیزهای کوچک اطرافمان بیشتر دقت کنیم. همین.

نمونه هایی از چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشوند را ببینید و سایرین را نیز با این خوشحالی سهیم کنید :)
 

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

رمیصا فخاری فر بازدید : 72 دوشنبه 06 آذر 1391 نظرات (0)

 

همه چیز از خواستن شروع می شود.

خواستن غریزی ترین واکنش بشر نسبت به نداشته هایش است.

همین که خیره میشوی به چیزی که تنها دلت تصاحبش را میخواهد ، خواستن ، قدرتش را به رخ می کشد ...

مشکل انسان ها در خواستن ِ نداشته هایشان نیست

مشکلشان در کنار آمدن با این نداشته هاست ...

اینجاست که احساس خوشبختی مقطعی می شود 

به محض اینکه شما چیزی را دیدید که داشتنش را میخواهید 

خوشبحتی تبدیل به احساسی می شود که تا آن را بدست نیاورید از آن محرومید 

و اینجاست که حسادت رخ میدهد 

حسادت مفهومی لحظه ایست که در یک لحظه در ناخود آگاه شما جوشش میکند

و شما را ملزم به تصاحب میکند 

حسادت یعنی تشخیص چیزی که دیگران دارند و شما ندارید

اما میخواهید داشته باشید 

در حسادت ، مشکل شما نداشته های دیگران نیست ،

بلکه داشته هاییست که آن ها دارند و شما ندارید 

به عنوان مثال شما هیچوقت برای داشتن یک سیاره حسادت نمیکنید ،

زیرا دیگران هم سیاره ندارند 

خیلی مهم است که بدانید میزان حسادت به میزان ارزشی است

که شما برای دیگران قائلید 

تا مادامی که در درون شما به همان اندازه که حواستان به دیگران هست

به خودتان نیست ، حسادت رخ می دهد 

زیرا حواس ِ چندگانه ی بشر ذاتا عاشق جستجو است .

و نسل ما را از کودکی طوری بار آورده اند

که بیشتر در دیگران جستجو کنیم تا خودمان 

اینگونه است که به چشم خود با بهترین هایمان نمی آییم 

اما مراقبیم دیگران با چه چیز هایی به چشممان می آیند 

تا مادامی که دنیایمان درگیر بدست آوردن ِ داشته های دیگران است

هیچگاه احساس خوشبختی در ما متولد نمی شود 

زیرا همیشه در هر سطحی که باشیم یا هر چقدر از دیگران به دست آورده باشیم

باز هم چیزی هست که نداشته باشیم 

و دوباره درگیر تصاحب میشویم . و تا بدست نیاوریم آرام نیستیم ...

و این چرخه ی باطل ادامه دارد

سخت است باور اینکه یک انسان میتواند خودش را با نداشته هایش بپذیرد 

انسان تا وقتی خود را کشف نکرده ، از خود لذت نمی برد ،

تا مادامی که از خود لذت نبرد نمی تواند به خودش قناعت کند 

تا وقتی نتواند به خودش قناعت کند ، جواب سوال هایش را در دیگران میجوید 

آنهم چه دیگرانی ؟ که همه شبیه خودش گم کرده ای دارند ... 

که هیچ گاه پیدا نمی شود 

نیت ها ، نقش بزرگی در احساس رضایت دارند 

شما درس نمی خوانید که به دانشگاه بروید تا از دانشگاه رفتن ِ خودتان لذت ببرید

شما درس میخوانید که دانشگاه بروید تا از دیگران عقب نمانید 

شما زیبا ترین لباستان را در مهمانی به خاطر این تن نمیکنید که خودتان از خودتان لذت ببرید 

شما زیباترین لباستان را میپوشید که دیگران از آن لذت ببرند

و این لذت را با تعریف هایشان به شما انتقال دهند 

شما 3 سال سخت کار نمی کنید تا ماشینی را بخرید

که در رویایتان همیشه پشتش نشسته ید 

شما کار میکنید تا ماشینی را بگیرید که دیگران به شما القا کرده اند فوق العاده است 

....


شما آنقدر در دیگران حل شده اید که تمام نیت هایتان وابسته به تفکر ، نگرش ، زندگی و ارزش های آنهاست 

ارزش هایی که چون همیشه به واسطه ی حضور دیگری ارزش میگیرد 


پس رقابت ایجاد می کند 

رقابت بین تمام افرادی که " خود " را جا گذاشته اند 

و با هم بر سر اول بودن رقابت میکنند 

طبیعیست شما حتی اگر اول هم باشید خیلی احساس خوشبختیتان دوام نمی آورد 

زیرا همیشه در هر چیزی ، بالای داشته های شما وجود دارد

.

.

.

.

باید باور کرد احساس زیبایی در زندگی به درون شماست .

به صرف اینکه وارد دنیای بیرونتان می شوید

اگر
 " خود " را همراه نداشته باشید به " جلب توجه " پناه میبرید . 

و هر چقدر هنرمندانه توجه ها را جلب کنید

در لحظات تنهایی چیزی برای لذت بردن ندارید 

زیرا توجه نیز مفهومیست که با حضور دیگران تعریف می شود . 


و دیگران هم برای مدت زیادی شما را اول نگه نمیدارند....

زیرا طاقت دوم بودن را ندارند

و اینگونه است که دیگران میتوانند برای احساس ِ خوشبختی شما تصمیم بگیرند 

زیرا این احساس را روی اطرافیانتان سرمایه گذاری کرده اید
 ....


یــــــــــــــــاد بگیرید شما در یک چیز اول هستید .

حتی اگر نخواهید هیچ کسی نمی تواند جز شما در آن اول باشد 


آن هم خود بودن است . 

شما اگر خودتان باشید جذابید . زیرا جذابیت مختص هر چیز کمیاب است . 

و از هر انسان ، تنها یکی به وجود آمده 

مشکل از جایی شروع می شود که شما آنقدر خود را فراموش کرده اید

که دیگر نمی توانید خصوصیات واقعی خودتان را زندگی کنید 

برای همینست به همین شیوه ادامه میدهید .

هیچ کسی نمی تواند شما را به خود بیاورد. چون خیلی ها شبیه شما 

خودشان را چال کرده اند و طبق هنجار های اجتماع بار آمده اند


باور کنید همین الان این نوشته را با لذت می خوانید 

اما بعد از ظهر وقتی میخواهید به خیابان بروید طوری لباس میپوشید

طوری حرف میزنید طوری رفتار میکنید که دیگران بپسندند


آنقدر خودتان نبوده اید که به طور ناخود آگاه از پس خود نبودن بر می آیید ...

بیایید باور کنید کافیست یک بار باب میل دلتان بچرخید

تا شب وقت خوابیدن پر از احساس خوب باشید 

به درک که دیگران میگویند " این جو گیر رو نگاه کن "

وقتی دلتان میخواهد زیر باران برقصید خوب برقصید ... 


وقتی دلتان میخواهد رانندگی پشت یک فولکس واگن را تجربه کنید ،

این کار را انجام دهید 

وقتی دوست دارید دستمال گردن بگذارید خوب بگذارید ...

مهم احساس شماست . 


اگر دیگران هم عکس العملی نشان دادند به پای این بگذارید

که شهامت انجام خواسته های درونی خود را ندارند 

و میخواهند از کسی که این کار را میکند ایراد بگیرند 

این را بدانید 


خوشبختی احساسی درونیست که با بدست آوردن نداشته ها ، حاصل نمی شود 

خوشبختی مستقل تر از این حرف است که وابسته به بود و نبود ِ چیزی شود 

و هنگامی حاصل می شود که شما از خویش احساس رضایت داشته باشید 

اگر روزی توانستید از خودتان با تمام گند هایی که میزنید راضی باشید 

خوشبختی در شما استمرار پیدا میکند ... هر لحظه برای شما زیباست 


حتی درد هایتان را دوست دارید 

زیرا درد هایتان بیشتر از هر چیزی به درونتان تعلق دارند ...

دردهایتان را به آغوش می کشید که بوی اصالت میدهند 

و زیبا تر از این ... نخواهد بود
رمیصا فخاری فر بازدید : 72 چهارشنبه 01 آذر 1391 نظرات (0)

 

 

 


کاش یادت بماند که

من یه ♥♥♥ فروردیـــــن♥♥♥ مـــاهیم...

آرام و صبور،


...

عشق در من موج میزند...

و احساس روحم را تسخیر کرده است!

مهربانی را از مادرم آموخته ام و
بخشش، تنها ارثیه ی پدری ام است...

غرور و لجبازی، شعر عاشقانه
ایست که گاهی برایت میخوانم...

پاکی نگاهم را قدر بدان و
سکوتم را دست کم نگیر...

با من مدارا کن!

دستانم را محکم تر از پیش بگیر!

ترکم نکن،

که بی شک روزی دلت برای ذره ای عشق تنگ خواهد شد...!

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 74 چهارشنبه 01 آذر 1391 نظرات (0)

 

من کي هستم؟!

============ =========  
من« دوشيزه مکرمه» هستم
وقتي زن ها روي سرم قند مي سابند و  همزمان قند توي دلم آب مي شود.

============ ========= =====
 
من «مرحومه مغفوره» هستم
وقتي زير يک سنگ سياه گرانيت قشنگ خوابيده ام و احتمالاً هيچ خوابي نمي بينم .
 
============ ========= ========= =
 
من «والده مکرمه» هستم
وقتي اعضاي هيات مديره شرکت پسرم براي خودشيريني 20 آگهي تسليت در 20 روزنامه معتبر چاپ مي کنند ..
 
============ ========= ========= ===
 
من «همسري مهربان و مادري فداکار» هستم،
وقتي شوهرم براي اثبات وفاداري اش  البته تا چهلمآگهي وفات مرا در صفحه اول پرتيراژترين روزنامه  شهر به چاپ مي رساند
 
============ ========= ========= ===
من «زوجه» هستم،
وقتي شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضي دادگاه خانواده قبول مي کندبه من و دختر شش ساله ام ماهيانه فقط بيست و پنج هزار تومان ، بدهد
 
============ ========= ========= ===
 
من «سرپرست خانوار» هستم،
وقتي شوهرم چهار سال پيش با کاميون قراضه اش از گردنه حيران رد نشد و براي هميشه در ته دره خوابيد.

  ============ ========= ========= ===
 
من «خوشگله» هستم،
وقتي پسرهاي جوان محله زير تير چراغ برق وقت شان را بيهوده مي گذرانند.

  ============ ========= ========= ===
 
من «مجيد» هستم،
وقتي در ايستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد مي ايستد و شوهرم مرا از پياده رو مقابل صدا مي زند.

  ============ ========= ========= ===
 
من «ضعيفه» هستم،
وقتي ريش سفيدهاي فاميل مي خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگيرند..

 ============ ========= ========= ===
 
من «بي بي» هستم،
وقتي تبديل به يک شيء آرکائيک مي شوم و نوه و نتيجه هايم تيک تيک از من عکس مي گيرند.

  ============ ========= ========= ===
 
من «مامي» هستم،
وقتي دختر نوجوانم در جشن تولد دوستشدروغ پردازي مي کند..

============ ========= ========= ===
من «مادر» هستم،
وقتي مورد شماتت همسرم قرار مي گيرم چون آن روز به يک مهماني زنانه رفته بودم و غذاي بچه ها را درست نکرده بودم.

============ ========= ========= ===
 
من «زنيکه» هستم،
وقتي مرد همسايه، تذکرم را در خصوص درست گذاشت ماشينش در پارکينگ مي شنود.

============ ========= ========= ===
 
من «ماماني» هستم،
وقتي بچه هايم خرم مي کنند تا خلاف هايشان را به پدرشان نگويم.

============ ========= ========= ===
 
من «ننه» هستم،
وقتي شليته مي پوشم و چارقدم را با سنجاق زير گلويم محکم مي کنم و نوه ام خجالت مي کشد به دوستانش بگويد من مادربزرگش هستم... به آنها مي گويد من خدمتکار پير مادرش هستم.

============ ========= ========= ===
   
من «بانو» هستم،
وقتي از مرز پنجاه سالگي گذشته ام و هيچ مردي دلش نمي خواهد وقتش را با من تلف بکند.

============ ========= ========= ===
 
من در ماه اول عروسي ام؛ «خانم کوچولو،عروسک، ملوسک، خانمي ، عزيزم،عشق من، پيشي، قشنگم، عسلم، ويتامين و...» هستم.
 

============ ========= ========= ===
 
من در محاوره ي ديرپاي اين کهن بوم ؛ «دليله محتاله، نفس محيله مکاره،مار، ابليس، شجره مثمره، اثيري، لکاته و....» هستم.

============ ========= ========= ===
 
حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفي صدا مي زند.

============ ========= ========= ===
 
من «مادر فولادزره» هستم، وقتي بر سر حقوقم با اين و آن مي جنگم.

============ ========= ========= ===
 
مادرم مرا به خان روستا «کنيز» شما معرفي مي کند.
 
 
 
اين متن نوشته خانم " بلقيس سليماني" يکي از نويسندگان  معاصر است
رمیصا فخاری فر بازدید : 98 سه شنبه 30 آبان 1391 نظرات (0)

 


 


ی فروردینی ن تــــوضـــیــح مـــیــخــواد،
ن دنــبـــال دلـــیـــل مــیـــگـــرده ...!

وقــتـــی حـــرمــتِ رابــطــه رو شــکــســتــی

فـــقـــط مــیـبـیـنــه ،
ســـکــوت مــیــکــنــه و
فــــــــــــاصــــلــــــه مـیـگـیـره ..!

ینی ب همین سادگی..!!
والاااااااااااااااا

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 84 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (0)


روزی استاد شهریار نامه ای دریافت می کند که روی پاکت یا داخل آن نشانی از فرستنده اش نبود…
“شهریار عکست را در مجله ای دیدم خیلی شکسته شده ای، سخت متاثر شدم. گفتم: خدای من این چهره ی دلداه ی من است؟ این همان شهریار است؟ این قیافه ی نجیب و دوست داشتنی دانشجوی چهل سال پیش مدرسه دار الفنون است؟ نه من خواب می بینم. سخت اشک ریختم. بطوریکه دختر

 کوچکم سهیلا علت دگرگونیم را پرسید؟ به او گفتم: عزیزم، برای جوانی از دست رفته و خاطرات فراموش نشدنی آن دوران. به یاد آن شبی افتادم که می خواستی مرا به خانه امان برسانی، همان که به در خانه رسیدیم گفتم نمی گذارم تنها برگردی و وقتی ترا به نزدیک منزلت رساندم تو گفتی صحیح نیست یک دختر در این دل شب تنها برود و دوباره برگشتیم و آنقدر رفتیم و آمدیم که یکدفعه سپیده دمیده بود… و یادت هست که والدینم چه نگران شده بودند. آیا یادت هست به ییلاقمان پیاده آمد بودی و من در اتاق به تمرین سه تاری که بمن یاد داده بودی مشغول بودم و اکنون نیز گهگاه سه تار را بدست می گیرم و غزل زیر ترا زمزمه می کنم:
گذشته من و جانان به سینما ماند
خدا ستاره ی این سینما نگه دارد”
استاد که چهره اش دگرگون شده بود سپس به دوست و همدم خود می گوید:
“درست نوشته است روزی از من خواسته بود تا از دارالفنون مرخصی بگیرم و به ییلاقشان بروم و وقتی همکلاسی ها از حالم با خبر شدند مرخصیم را از رئیس دارالفنون گرفتند و من شبانه خود را به ییلاق او رساندم. وچون چراغ اتاقش روشن بود در دستگاه شور با سه تار و با چشمان اشکبار غزلی را که سروده بودم را با صدای بلند خواند:

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب
تا کنی عقده ی اشک از دل من باز امشب
ساز در دست تو سوز دل من می گوید
من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب
مرغ دل در قفس سینه من می نالد
بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب
زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است
بیم آن است که از پرده فتد راز امشب
گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان
پر چو پروانه کنم باز به پرواز ناز امشب
کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ی ناز
بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب
شهریار آمده با کوکبه ی گوهر اشک
به گدایی تو ای شاهد طناز امشب

و تا صدای مرا شنید می خواست خود را از پنجره به بیرون بیندازد که با التماسهای من منصرف شد و سپس پدر و مادرش مرا به خانه اشان بردند و هنگامی که ما را تنها گذاشتند غزل زیر را سرودم:

پروانه وش از شوق تو در آتشم امشب
می سوزم و با این همه سوزش خوشم امشب
در پای من افتاد سر از شوق چو دانست
مهمان تو خورشید رخ و مهوشم امشب
در راه حرم قافله از سوسن و سنبل
وز سرو و صنوبر علم چاوشم امشب
بزدای غبار از دل من تا بزداید
زلف پریان گرد ره از افرشم امشب
کوبیده بسی کوه و کمر سر خوش و اینک
در پای تو افتاده ام و بی هشم امشب
یا رب چه وصالی و چه رویای بهشتی است
گو باز نگیرد سر از بالشم امشب
بلبل که شود ذوق زده لال شود لال
ای لاله نپرسی که چرا خامشم امشب
در چشم تو دوریست بهشتی که نوازد
با جام در افشان و می بیغشم امشب
ما را بخدا باز گذارید خدا را
این است خود از خلق خدا خواهشم امشب
قمری ز پی تهنیت وصل تو خواند
بر سرو سرود غزل دلکشم امشب”

و روز بعد استاد پاسخ نامه دوست جوانیش را که پری خطاب می کرد چنین سرود:

“پیر اگر باشم چه غم، عشقم جوان است ای پری
وین جوانی هم هنوزش عنفوان است ای پری
هر چه عاشق پیر تر عشقش جوانتر ای عجب
دل دهد تاوان اگر تن ناتوان است ای پری
پیل مــاه و سال را پهلو نمی کردم تهی
با غمت پهلو زدم، غم پهلوان است ای پری
هر کتاب تازه ای کز ناز داری خود بخوان
من حریفی کهنه ام درسم روان است ای پری
یاد ایامی که دل ها بود لبریز امید
آن اوان هم عمر بود این هم اوان است ای پری
روح سهراب جوان از آسمان ها هم گذشت
نوشدارویش، هنوز از پی دوان است ای پری
با نــواهــای جـــرس گاهـــی به فـــریادم بــرس
کیــــن ز راه افــتاده هم از کاروان است ای پری
کـــام درویشـــــان نداده خـدمت پیران چه سود
پیــــر را گــــو شــهریار از شبروان است ای پری”
رمیصا فخاری فر بازدید : 82 دوشنبه 29 آبان 1391 نظرات (1)

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مگان ووگل 17 ساله در راند آخر مسابقه قهرمانی دوی 3200 متر بود که به آردن مک مت 17 ساله ای رسید که توان خود را از دست داده بود. مگان بجای رد شدن از کنار آردن، ایستاد، بازوی آردن را به دور گردن خود انداخت و 30 متر پایانی را با او قدم زد تا به خط پایان رسید.
لحظه ای که به خط پایان رسیدند مگان، آردن بی رمق را به روی خط پایان هل داد و به این ترتیب خود بجای آردن آخرین نفر مسابقه شد.


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

web counter
 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 
گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

یک روستایی هندی که با بخطر انداختن خود، جان تعدادی بچه گربه را خطر مرگ حتمی در سیل شهر کوتاک نجات میدهد

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

تابلویی که در ورودی یک مغازه کتاب فروشی در آمریکا نصب شده است. 

در ساعات شلوغی هر یک کتاب 50
  سنت و هر 5 کتاب فقط 2 دلار. 
اگر مغازه بسته بود با خیال راحت کتاب مورد علاقه خود را بردارید و بعدا مبلغ آنرا با من حساب کنید.

همیشه و هرلحظه: اگر احساس کردید که به کتابی نیاز دارید و نمیتوانید هزینه آنرا پرداخت کنید هیچ اشکالی ندارد. کتاب را بعنوان هدیه بر دارید.

کمک های نقدی نیز پذیرفته میشود.

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

دو جوان نروژی که یک گوسفند را غرق شدن در اقیانوس نجات میدهند.

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

نوشته روی تابلو:

"اگر جایی استخدام نشده اید و در حال پیدا کردن کار هستید و نیاز به یک دست لباس تر و تمیز برای مصاحبه شغلی دارید، ما در خشکشویی پلازا این کار را برای شما به رایگان انجام میدهیم."

این خشکشویی آمریکایی به بیش از 2000 نفر کارمند بدون شغلی که در جستجوی کار بودند و نمیتوانستند هزینه خشک شویی لباس رسمی شان برای مصاحبه را پرداخت کنند کمک کرد. مدیر مغازه برآورد کرد که این خشکشویی رایگان چیزی بالغ بر 32 هزار دلار برای وی هزینه در بر داشته است.

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

آتشنشان هایی که ماسک های اکسیژن خود را در اختیار گربه هایی قرار میدهند که از آتش سوزی جان سالم به در برده اند.

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

دو کودک که با همکاری یکدیگر سگی را که در بستر رودخانه گرفتار شده است را نجات میدهند.

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

 یک جوان استرالیایی با بخطر انداختن جان خود و شیرجه در آب رودخانه ملبورن سگ خانم مسنی را از مرگ نجات میدهد و امید را به زندگی این زن تنها باز میگرداند.


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

وعده غذایی رایگان برای افراد بی خانمان هر جمعه ساعت 3 الی 5 بعد از ظهر;

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

توریست عکاسی که کفش خود را به یک بی خانمان برزیلی هدیه میکند

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یکبار من و همسرم و کودک یکساله ام برای ناهار بیرون رفته بودیم و این چیزی بود که بر روی صورت حسابمون دیدیم

"یک نفر یکبار ناهار ما را در هنگامی که زوج جوانی بودیم حساب کرد، این کار او اثر شگفتی بر روی ما گذاشت، بنیانگذار این رفتار خوب یک پدر و مادر خوب بودند
تو هم این کار را ادامه بده، فرصت ها به زودی از دست می روند"


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

آیا میتوان شرحی برای این تصویر نوشت؟

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net
گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

در جریان یک تظاهرات در برزیل یک ژنرال دستور داد : لطفا نجنگید! نه در روز تولد من. 
سپس یک گروه از معترضان او را این گونه سورپرایز کردند .


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net
 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یک آتشنشان در جریان آتش سوزی جنگل های استرالیا به یک کوالای تشنه آب میدهد

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

این یک مهربانی تصادفی و رندوم است، اسنکت را من حساب کرده ام! از امرزت لذت ببر

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

یک مادر 97 ساله در چین ، به مدت نوزده سال است که هر روز پسر فلج 60 ساله خودش را مراقبت می کند و غذا می دهد. بی دلیل نیست که بهشت زیر پای این فرشتگان است

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

من یک مامور پست هستم و هرازگاهی این متن های کوچیک را به صورت تصادفی در صندوق مردم می اندازم. " سلام، لطفا یادت باشه که تو یک انسان زیبا هستی و می تونی به هرچی که دوست داری برسی! آرزو می کنم که یک روز خوب و بی نظیری داشته باشی!"

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

A father and mother kissing their dying little girl goodbye. If you are wondering why all the medic people are bowing: in less than an hour, two small children in the next room are able to live thanks to the little girl's kidney and liver

یک پدر و مادر در حال بوسیدن و خداحافظی از دخترک مرده شان هستند، شما متعجب خواهید شد اگر بدانید چرا تمام کادر پزشکی مشغول تعظیم
 و احترام به این پدر و مادر هستند،چون در کمتر از یک ساعت در اتاق کناری دو تا کودک توانایی زندگی دوباره یافتند که علتش کلیه و کبد اهدا شده این دختر کوچک بود

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

برای محبت و کمک کردن به بقیه خیلی لازم نیست آنها را بشناسیم و یا اینکه امکانات و پول و وقت زیادی داشته باشیم. فقط خواستن کافی است ...

رمیصا فخاری فر بازدید : 62 یکشنبه 28 آبان 1391 نظرات (0)

S A L I  J O O N

 

مردي كه همسرش را دفن مي كرد سر مزارش با چشم هاي اشكبار كنار روحاني ايستاد. 
زير لب مي گفت : "دوستش داشتم." 
روحاني سرش را تكان مي داد. 
"يعني ... واقعا دوستش دا
شتم."
مرد يك مرتبه زد زير گريه . 
"اما ... فقط يك بار آن را به او گفتم."

ذره اي ايمان داشته باش / ميچ آلبوم
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 62 شنبه 27 آبان 1391 نظرات (0)

 


واقعا نمیدونستم مواظب خودت باش معنایی گسترده داره 
...........................
گاهی ، وقت خداحافظی از کســـی

خواسته یا ناخواســـته میگیم : « مواظـــب خودت بـــاش ! »


مواظب خـــودت باش یعنی فکـــرم پیش تـــوئه !
...
... مواظب خودت باش یعنـــی برام مُهمی !

مواظب خودت بـــاش یعنی نگـــرانتم !

مواظب خـــودت باش یعنی دوستـــــــــــــــت دارم !

مواظب خودت باش یعنـــی به خدا مـــی سپارمت !

مواظب خـــودت باش یعـــنی از الان دلم واســـت تنگ شده!

مواظب خـــودت باش یعنـــی... واقعاً مواظـــب خودت باش

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 71 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

بی نظیرترین تصاویر جالب آبان 91|www.shadifun.com

رویاهایم را درکنار کسانی گذراندم که بودند ، ولی نبودند....

همراه کسانی بودم که همراهم نبودن..........

وسیله کسانی بودم که هرگز آنها را وسیله قرار ندادم......

دلم را کسانی شکستند که هرگز قصد شکستن دل آنها را نداشتم........

و تو چه دانی که عشق چیست؟؟؟

عشق سکوتی است در برابر همه اینها!!!!

رمیصا فخاری فر بازدید : 87 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (1)

بی نظیرترین تصاویر جالب آبان 91|www.shadifun.com

 


دوستی ما فروردينيها . . .
شبیه بارون نیست که گاهی میاد و گاهی نمیاد !
دوستی ما شبیه هواست . . .
گاهی ساکت ، گاهی طوفانی . .
اما همیشه در اطراف تو !
اونیکه قدر یه فرورديني رو ندونست . . .
یه روز توی حسرت داشتنش میسوزه ! . . .دلتون هم بسوزه اگه یه دوست فروردینی ندارین!!!:)))))))
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 68 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

 

وقتی کسی رو که دوست داری تماشا میکنی و اون حواسش نیست
  
از غریبه ای توی خیابان چیزی میپرسی و او با لبخند و حوصله جوابت را میدهد
 
وقتی مهمونات دستور غذایی رو ازت میپرسن که من در آوردی درستش کردی
 
 
وقتی هدیه ات را باز میکند و چشمهایش از خوشحالی برق میزند
 
 
از خیابان که رد میشوی راننده ای که حق تقدم با اوست برایت میایستد و
 با خوشرویی اشاره میکند که رد شوی
 
در گرفتاری کارهای اداری کارمندی را میبینی که با حوصله  و خوشرویی کارت را انجام میدهد
 
وقتی دیر رسیده ای و میگوید خودش هم الان رسیده است
 
 
صفحه پیام هایت  را باز میکنی و میبینی که از او ایمیلی داری
 
وقتی از ترس خواب ماندن و دیر رسیدن از خواب میپری و
 ناگهان به یاد میاوری امروز تعطیل است
لحظه راه افتادن برای سفری که منتظرش بودی
 
وقتی علیرغم تمام گرفتاری ها روز تولدت رو فراموش نکرده
هر دو هم زمان یک حرفی را میزنید و بعد میگویید ((چه با هم )) و میخندید
 
دور که میشود بر میگردد به نگاهی ،دست تکان دادنی و لبخندی
کارش را رها میکند و با حوصله به درد دلت گوش میدهد
در خیابان از جایی میگذری که خاطره ای دور اما شیرین با خود دارد
 
دیدن اولین قطرات باران روی شیشه خاک گرفته ماشین
 
خسته و گرسنه به خانه میرسی و غذایی که دوست داری را در یخچال میبینی
 
وقتی او را میخندانی
 دیدن یه سریال با کسی که دوستش داری
 
 
لذت خوردن یه فنجون چایی داغ وقتی از سرما نوک دماغت یخ زده
وقت حرف زدن کلمه ای را گم میکنی و او زود حدسش میزند
 
پیدا کردن جای پارک در جایی شلوغ
تماشای بچه کوچکی که با عروسک هایش  بازی میکند و با آنها حرف میزند
 
 
وقتی نوزادی انگشتت را محکم میگیرد
هدیه ای که تو برایش خریده ای پوشیده است
 
عجله داری که از چهار راه رد شوی و چراغ سبز میماند
مسیرت با مسیر بعدی تاکسی یکی است
اس ام اس میزند که برنامه محبوبت شروع شده برو ببین
 
 
 
فوت کردن قاصدک
وقتی تو رو میرسونه و تا داخل خونه نشدی راه نمی افته
 
وقتی به کنسرت رفته ای و خواننده سکوت میکند تا تماشاگران بقیه ترانه را بخوانند
 
صدایش کنی و بگوید جــــــــــــــــــــــانم
 
صبح زود خیابان از باران دیشب هنوز خیس است
 
صدای ترد برف زیر کفش هایت
ترکاندن حباب های نایلون های حباب دار
 
 
پا برهنه راه رفتن روی چمن
 
 
تماشای راه رفتن بچه ای که تازه راه افتاده
برنامه ریزی برای غافلگیری تولد یک دوست
ناگهان دسته ای پرنده را در آسمان آبی میبینی که با هم اوج میگیرند و چرخ میزنند
 
روبروی دریا ایستاده ای تاگهان موج کوچکی ارام میرسد  به پایت
 
 
 
آب دادن به گلدان ها ودیدن جوانه های تازه
باران نیمه شب تابستان
نسیم خنک ماه مهر
 
لحظه بیدار شدن از خوابی بد
 
 
پیچ آخر جاده و سوسوی چراغ های شهر
وقتی اخم کرده اما نمیتواند جلوی خنده اش را بگیرد
صبجانه روز تعطیل
وقتی به جای خداحافظی میگوید....میبینمت
 
 
وقتی کسی یادش میماند که از چه چیزهایی خوشت میاید
بارها و بارها گوش دادن به آهنگی که او برایت فرستاده
هوای توی گل فروشی
بوی نارنگی نوبرانه
بوی عطر گل نرگس
 
کودکی در آغوش دیگری است اما دستانش را دراز میکند تا تو بغلش کنی
وقتی سر امتحان یهو جواب یک سوال یادت بیاد
بوی اسکناس عیدی  تا نخورده لای کتاب
 
 آخر شب که همه خوایند ..آرامش و سکوت
 
 
 
صدای تنفس منظم و با آرامش  کسانی را که دوست داری..... در خواب
 
یا وقتی احسان خواجه امیری میخونه :برام هیچ حسی شبیه تو نیست
 
رمیصا فخاری فر بازدید : 69 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم... تو دیگری را... دیگری مرا... و همه ما تنهاییم!

داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند،

این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.

همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.

انسان عاشق زیبایی نمی شود،
بلكه آنچه عاشقش می شود در نظرش زیباست!

انسان های بزرگ دو دل دارند؛
دلی که درد می کشد و پنهان است و دلی که میخندد و آشکار است.

همه دوست دارند که به بهشت بروند،
ولی کسی دوست ندارد که بمیرد ... !

عشق مانند نواختن پیانو است،
ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواعد را فراموش کنی و با قلبت بنوازی.

دنیا آنقدر وسیع هست که برای همه مخلوقات جایی باشد،
پس به جای آنکه جای کسی را بگیریم تلاش کنیم جای واقعی خود را بیابیم.

‏اگر انسانها بدانند فرصت باهم بودنشان چقدر محدود است؛
محبتشان نسبت به یکدیگر نامحدود می شود.


عشق در لحظه پدید می آید
و دوست داشتن در امتداد زمان
و این اساسی ترین تفاوت میان عشق و دوست داشتن است.


راه دوست داشتن هر چیز درک این واقعیت است که امکان دارد از دست برود ...

..........


انسان چیست ؟

شنبه : به دنیا می آید.

یكشنبه : راه می رود.

دوشنبه : عاشق می شود.

سه شنبه : شكست می خورد.

چهارشنبه : ازدواج می كند.

پنجشنبه : به بستر بیماری می افتد.

جمعه : می میرد. 



فرصت های زندگی را دریابیم و بدانیم که فرصت با هم بودن چقدر محدود است 

رمیصا فخاری فر بازدید : 71 چهارشنبه 24 آبان 1391 نظرات (0)

 


دعــای خیـر مادر در کنج خانه سالمندان فرزنـد را شرمنده می کند.
 
وقتی زنده ای کلامی ندارند با تو ، امان از روزی که رفتی...
هر پنج شنبه یا جمعه ساعت ها با سنگ سرد قبرت صحبت می کنند گویا این مردمان با مرده ها راحت ترند تا زنده ها، گویا کلامشان را برای سنگ قبرت نگه می دارند

 
به دنیا آمد تا دختر کسی شود ، ازدواج کرد تا همدم کسی شود
بچه دار شد تا مادر کسی شود ، برای همه کسی شد، اما خودش بیکس ماند...

 
یکی از بزرگترین عیب آدما این است که عاشقانه ترین روابطشان را به خاطر حرف دیگران به گند میکشانند...
 
عظمت آدمای بزرگ از برخوردشون با آدمای كوچیك مشخص می شود....
 
بعضی دوستی ها مانند دوستی تام و جری می ماند از صبح تا شب تو سر هم می زنند
اما بدون هم نمی توانند زندگی کنند...

 
هیچگاه دلت رو به روزگار که دریایی از نا امیدیست نسپار
دلت رو به خدا بسپار که دریایی از امیدست.....

 
اگه آدم ناشکری هستی همین الان خدا رو برای داشته هات شکر کن...

 
تو دنیای به این بزرگی..
فقط پدر مادر هستند که حاضراً مثل پاک کن، خودشون رو کوچیک کنند تا اشتباهات ما را پاک کنند...

 
روزی رفیق برای حفظ جان رفیقش خود را جلوی گلوله مینداخت..
و امروز رفیق، از رفیق خود سکویی میسازد که پا بر روی او گذارد و پیشرفت کند...

 
 
 
مهم نیست چه اندازه ای هستی
مهم اینه که واسه حقت بجنگی
 
مرحبا به غیرتت...
 
عشق را عاشق شناسد...
 
به سلامتی بچه‌هایی که پول خرید یه دوچرخه رو ندارن اما دلشون پاک و بی ریاست
 
این روزا دست دادن ها به این شکل شده اند
 
خدایـــــــــــــــــا خودت پناه بچه های بی سرپرست باش ...
 
دست پر مهر پدر و مادر تنها دست هایي هستند که اگر کوتاه از دنيا هم باشند از تمام دستها بلند ترند...
 
درود بر تو پدر بزرگوار که تو این سن و سال هم هنوز واسه یه لقمه نون حلال زحمت میکشی.
 
این زن کسی است که در کودکی این بازیکن باارزش را از خانواده فقیر ماریو خریداری و بزرگ کرده و حالا این پسر باعث افتخار یک کشور شده است.
 
زمین خوردن چه زیباست اگر هدف بوسیدن خاک پای مادر باشد...

 
همه از راه رفتن زیر بارون لذت نمیبرن...


به جاي آنکه عاشقانه انتخاب کنيم و بعد عاقلانه زندگي کنيم
عاقلانه انتخاب کنيم و عاشقانه زندگي کنيم
...
 
تنها کسیکه وقتی شکمش را لگد می زنی ازشدت شوق می خندد مادر اس

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 74 دوشنبه 22 آبان 1391 نظرات (0)

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه ام و نه با تو دشمنی کرد ه ام. (ضحی 1-2 )

 افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را که مرا به سخره گرفتی. (یس 30 )

 و هیچ پیامی از پیام هایم به تو مرسید مگر از آن روی گردانیدی. (انعام 4 )

 و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام(انبیا 87 ) 

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان توهم زده شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری. (یونس 24 )

 و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری (حج 73)

 پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند، و قلبت آمد توی گلویت و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی . ( احزاب 10 )

 تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربان ترینم در بازگشتن. (توبه 118 )

 وقتی در تاریکی ها مرا بزاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی . (انعام 63-64 )

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده ای. (اسرا 83 )

 آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟(سوره شرح 2-3) 

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟ (اعراف 59)

 پس کجا می روی؟ (تکویر 26) 

پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟ (مرسلات 50)
 چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟ (انفطار 6 ) 
مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود (روم 48) 

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم. (انعام 60 )

 من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می دهم (قریش 3 ) 
برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگه با هم باشیم (فجر 28-29 ) 
تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم. (مائده 54 )

رمیصا فخاری فر بازدید : 55 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

 

 تا حالا عادت داشتید اشیاء بی مصرف رو انبار کنید؟ و فکر کنید یه روزی  کی میدونه چه وقت – شاید به دردتون بخوره؟


 تا حالا شده که پول هاتون رو جمع کنین و به خاطر اینکه فکر می کنید در آینده شاید بهش محتاج بشین، خرجش نکنید؟


 تا حالا شده که لباسهاتون، کفشهاتون، لوازم منزل و آشپزخونتون و چیزای دیگه رو که حتی یکبار هم از اونا استفاده نکردین، انبار کنید؟

 

 درون خودت چی؟ تا حالا شده که خاطره ی سرزنش ها، خشم ها، ترس ها و چیزای دیگه رو به خاطر بسپاری؟


 دیگه نکن! تو داری بر خلاف مسیر کامیابی خودت حرکت می کنی!
 
باید جا باز کنی ... ، یه فضای خالی، تا اجازه بده چیزای تازه به زندگیت وارد بشه

.

 
باید خودتو از شر چیزای بی مصرفی که در تو و زندگیت هستن خلاص کنی تا کامیابی به زندگیت وارد بشه.

 
قدرت این تهی بودن در اینه که هر چی که آرزوش رو داشتی ، جذب می کنه.


 تا وقتی که در جسم و روح خودت احساسات بی فایده رو نگهداری، نمی تونی جای خالی برای موقعیت های تازه بوجود بیاری.
 
خوبیها باید در چرخش باشن ....


 کشوها، قفسه ها، اتاق کار و گاراژ رو تمیز کن.
 
هر چیزی رو که دیگه لازم نداری بنداز دور ...

 
میل به نگهداشتن چیزای بی مصرف، زندگی رو پر پیچ و تاب می کنه.
 
این اشیاء نیستن که چرخ زندگی تو رو به حرکت در میارن ....
 
به جای نگهداشتن ...

 
وقتی انبار می کنیم، احتمال خواستن رو تصور می کنیم ، احتمال تنگدستی رو ....

 
فکر می کنیم که فردا شاید لازم بشن و نمی تونیم دوباره اونا رو فراهم کنیم ...

 
با این فکر تو دو تا پیغام به مغزت و زندگیت می فرستی :
 
که به فردا اعتماد نداری ...
 
و اینکه تو شایسته چیزای خوب و تازه نیستی 
 به همین دلیل با انبار کردن چیزای بی مصرف خودتو سر پا نگه می داری

ATT00017.jpg
 برقص
 چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند
 عشق بورز
 چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای
 بخوان
 چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود

 

 زندگی کن
 چنانکه گویی بهشت روی زمین است
 خودت رو از قید هرچه رنگ و روشنایی باخته، برهان
 بذار نو به زندگیت وارد بشود

 

 و خودت ...
 
به همین دلیل بعد از خوندن این مطلب ... نگهش ندار ... به دیگران بده .....
 
امید که صلح و کامیابی برايت به ارمغان بیاورد
 آمین

 

 




-- 

شاد باشید

رمیصا فخاری فر بازدید : 87 شنبه 20 آبان 1391 نظرات (0)

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

مهم نیست چند سالته هنگام سلام کردن مادرت را در آغوش بگیر.

هیچوقت به کسی که غم سنگینی دارد نگو " می دانم چه حالی داری " چون در واقع نمی دانی.

یادت باشد گاهی اوقات بدست نیاوردن آنچه می خواهی نوعی شانس و اقبال است.

هیچوقت به یک مرد نگو موهایش در حال ریختن است. خودش این را می داند.

از صمیم قلب عشق بورز. ممکن است کمی لطمه ببینی، اما تنها راه استفاده بهینه از حیات همین است.

در مورد موضوعی که درست متوجه نشده ای درست قضاوت نکن.

وقتی از تو سوالی را پرسیدند که نمی خواستی جوابش را بدهی، لبخند بزن و بگو: "برای چه می خواهید بدانید؟"

هرگز موفقیت را پیش از موقع عیان نکن.

هیچوقت پایان فیلم ها و کتابهای خوب را برای دیگران تعریف نکن.

وقتی احساس خستگی می کنی اما ناچاری که به کارت ادامه بدهی، دست و صورتت را بشوی و یک جفت جوراب و یک پیراهن تمیز بپوش. آن وقت خواهی دید که نیروی دوباره بدست آورده ای.

هرگز پیش از سخنرانی غذای سنگین نخور.

راحتی و خوشبختی را با هم اشتباه نکن.

هیچوقت از بازار کهنه فروشها وسیله برقی نخر.

شغلی را انتخاب کن که روحت را هم به اندازه حساب بانکی ات غنی سازد.

سعی کن از آن افرادی نباشی که می گویند : " آماده، هدف، آتش "

هر وقت فرصت کردی دست فرزندانت را در دست بگیر. به زودی زمانی خواهد رسید که او اجازه این کار را به تو نخواهد داد.

چتری با رنگ روشن بخر. پیدا کردنش در میان چتر های مشکی آسان است و به روزهای غمگین بارانی شادی و نشاط می بخشد.

وقتی کت و شلوار تیره به تن داری شیرینی شکری نخور.

هیچوقت در محل کار درمورد مشکلات خانوادگی ات صحبت نکن.

وقتی در راه مسافرت، هنگام ناهار به شهری می رسی رستورانی را که در میدان شهر است انتخاب کن.

در حمام آواز بخوان.

در روز تولدت درختی بکار.

طوری زندگی کن که هر وقت فرزندانت خوبی، مهربانی و بزرگواری دیدند، به یاد تو بیفتند.

بچه ها را بعد از تنبیه در آغوش بگیر.

فقط آن کتابهایی را امانت بده که از نداشتن شان ناراحت نمی شوی.

ساعتت را پنج دقیقه جلوتر تنظیم کن.

هنگام بازی با بچه ها بگذار تا آنها برنده شوند.

شیر کم چرب بنوش.

هرگز در هنگام گرسنگی به خرید مواد غذایی نرو. اضافه بر احتیاج خرید خواهی کرد.

فروتن باش، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی خیلی از کارها انجام شده بود.

از کسی که چیزی برای از دست دادن ندارد، بترس.

فراموش نکن که خوشبختی به سراغ کسانی می رود که برای رسیدن به آن تلاش می کنند.

رمیصا فخاری فر بازدید : 80 جمعه 19 آبان 1391 نظرات (0)

 

 
اگر کسي تو را با تمام مهربانيت دوست نداشت ...
دلگير مباش که نه تو گناهکاري نه او !!!
آنگاه که مهر می ‌ورزی مهربانيت تو را زيباترين
معصوم دنيا مي‌کند ...
پس خود را گناهکار مبين !!!
من عيسي نامي را ميشناسم که ده بيمار را در يک
روز شفا داد ...
و تنها يکي سپاسش گفت !!!
من خدايي ميشناسم كه ابر رحمتش به زمين و زمان
باريده ...

يکي سپاسش مي گويد و هزاران نفر کفر !!!
پس مپندار بهتر از آنچه عيسي و خدايش را سپاس گفتند ...
از تو براي مهربانيت قدرداني ميکنند !!!
خوبي دليل جاودانگي تو خواهد شد ... پس به راهت
ادامه بده !!!

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 55 چهارشنبه 17 آبان 1391 نظرات (0)

 

همیشه نیاز نیست برای خوشحالی به چیز خیلی بزرگ یا کارهای خیلی متفاوتی فکر کنیم. 
فقط کافیست به چیزهای کوچک اطرافمان بیشتر دقت کنیم. همین.

نمونه هایی از چیزهای کوچکی که باعث خوشحالی میشوند را ببینید و سایرین را نیز با این خوشحالی سهیم کنید :)


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 81 دوشنبه 15 آبان 1391 نظرات (0)

 


دکتر می گوید دهانت را باز کن. می گوید این طوری نه، گنده باز کن! باید دندان عقلت را بکشی. به این فکر می کنم که تو، چقدر شبیه بودی به این دندان عقلی که دکتر می گوید. پوسیدگی نداشتی ولی سیستم من را ریخته بودی به هم و جای بقیه را تنگ کرده بودی
دندانم مقاومت می کند، لثه ام هم. نمی خواهند از هم جدا شوند، بعد این همه سال ریشه دواندن و همسایه بازی... . .....

..... اشکم می ریزد از گوشه چشمم. دکتر می پرسد خوبی؟ با سر اشاره می کنم که یعنی آره، می گوید: نباید درد داشته باشه با اون همه آمپول بی حسی.


دهمین گاز استریلی است که چپانده ام توی دهنم، خونش بند بیا نیست. دست هایم شده اند یک تکه یخ، سرم داغ است، گیج می رود و درد می کند، دهانم طعم خون می دهد، حرف نمی توانم بزنم، می خواهم صد سال سیاه جای بقیه باز نشود!

گریه می کنم. همکارم می گوید درد می کنه مگه؟ سرم را تکان می دهم. دلم می خواهد بگویم «هنوز هم آره» ولی آدم با حرکت سرش فقط می تواند بگوید «آره»، نه بیشتر.

دکتر می گوید که یخ بگذار روش، می بنده خون رو. نه دکتر، فایده ندارد، من قبلاً، سال ها قبل امتحان کرده ام، یخ هم جواب نمی دهد... طول می کشد... زمان می برد... .

همکارم می گوید: لابد تو بدزخمی، من کشیدم دو ساعت بعدش تمام شد، بسته شد، تو دو روز ونیم است که کشیدی، هنوز مثل ساعت اولش خون می آید. چه خوب که همکارم از تکان دادن سر فقط می گیرد که یعنی آره ... .

دکتر می گوید دهانت را باز کن، باز می کنم. می گوید این طوری نه، گنده باز کن! می گوید: ببین، هم زخمش بسته شده، هم اینکه چه تر و تمیز جای بقیه باز شده.

"جای خالی اش هنوز درد می کند"
دکتر نمی داند.




اعظم ایرانشاهی
 
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 54 یکشنبه 14 آبان 1391 نظرات (0)

تصاویر عاشقانه غمگین

 

 


چه خنده دار است که ناز را میکشیم!
آه را میکشیم!
انتظار را میکشیم!
درد را میکشیم...!
ولی بعد ازین همه سال آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم دست بکشیم....................... :(
رمیصا فخاری فر بازدید : 202 پنجشنبه 11 آبان 1391 نظرات (0)

 

این تو نیستی که مرا از یاد برده ای
این منم که به یادم اجازه نمیدهم
حتی از نزدیکی ذهن تو عبور کند
صحبت از دلتنگی نیست…
صحبت از لیاقت است

 

پارکی در آلمان

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 48 پنجشنبه 11 آبان 1391 نظرات (0)

 


زندگي آرام است، مثل آرامش يك خواب بلند.

زندگي شيرين است، مثل شيريني يك روز قشنگ.

زندگي رويايي است، مثل روياي ِيكي كودك ناز.

زندگي زيبايي است، مثل زيبايي يك غنچه ي باز.

زندگي تك تك اين ساعتهاست، زندگي چرخش اين عقربه هاست،
 
 
زندگي راز دل مادر من. زندگي پينه ي دست پدر است،
 
 
زندگي مثل زمان در گذر است
 
 
رمیصا فخاری فر بازدید : 74 پنجشنبه 11 آبان 1391 نظرات (0)

 عکس های کوچولوهای بداخلاق

می فهمی!!!!!!!!!

كسي كه دوـتت داره . . . همش نگـــرانته . . . به خـــاطر همين بيشتر از اينكه بگه دوســـــتت دارم . . . ميگه مواظب خـــودت باش .../

می فهمی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

رمیصا فخاری فر بازدید : 71 دوشنبه 08 آبان 1391 نظرات (0)


گروه اینترنتی ایران سان


بزرگی میگه:

اگه کسی رو خیلی دوست داشتی و

اون تورو تنها گذاشت

تو نباید ناراحت بشی....

بلکه اونه که باید تا آخر عمر حسرت بخوره...

چون تو کسی رو از دست دادی که دوستت نداشت

ولی اون کسی رو از دست داد
 

که با تمام وجود دوسش داشت!!... 

تعداد صفحات : 16

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2692
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 60
  • آی پی دیروز : 65
  • بازدید امروز : 274
  • باردید دیروز : 2,237
  • گوگل امروز : 2
  • گوگل دیروز : 4
  • بازدید هفته : 3,780
  • بازدید ماه : 3,780
  • بازدید سال : 35,741
  • بازدید کلی : 291,743