loading...
حرفهای رنگین کمانی
رمیصا فخاری فر بازدید : 66 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 مردی كه همسرش را از دست داده بود ، دختر سه ساله اش را بسیار دوست می داشت . دخترك به بیماری سختی مبتلا شد ، پدر به هر دری زد تا كودك سلامتی اش را دوباره به دست آورد ، هرچه پول داشت برای درمان او خرج كرد ولی بیماری جان دخترك را گرفت و او مرد . 
پدر در خانه اش را بست و گوشه گیر شد . با هیچكس صحبت نمی كرد و سركار نمی رفت . دوستان و آشنایانش خیلی سعی كردند تا او را به زندگی عادی برگردانند ولی موفق نشدند . 
شبی پدر رویای عجیبی دید . دید كه در بهشت است و صف منظمی از فرشتگان كوچك در جاده ای طلایی به سوی كاخی مجلل در حركت هستند . 
هر فرشته شمعی در دست داشت و شمع همه فرشتگان بجز یكی روشن بود . مرد وقتی جلوتر رفت و دید كه فرشته ای كه شمعش خاموش است ، همان دختر خودش است . پدر فرشته غمگینش را در آغوش گرفت و او را نوازش داد ، از او پرسید : دلبندم ، چرا غمگینی ؟ چرا شمع تو خاموش است ؟ 
دخترك به پدرش گفت : بابا جان ، هر وقت شمع من روشن می شود ، اشكهای تو آن را خاموش می كند و هر وقت تو دلتنگ می شوی ، من هم غمگین می شوم . پدر در حالی كه اشك در چشمانش حلقه زده بود ، از خواب پرید.

 
رمیصا فخاری فر بازدید : 67 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (0)

 

در شمالی ترین،شهر دانمارکی ها می توان یک نشانه قرآنی را دید. در شهر توریستی اسکاگن این زیبایی را می توان دید. جایی که دریای بالتیک و دریای شمالی بهم می پیوندند. دو دریای مختلف با هم یکی نمی شوند و بنابرین این پدیده زیبا بوجود می آید و این همان چیزی است که در قرآن آمده است

سوره مباركه فرقان آیه53
« و هو الذي مَرَجَ البحرينِ هذا عَذبٌ فُراتٌ و هذا مِلحً اُجاجً وَ جَعَلَ بَينَهما بَرزَخا و حِجراً مَ
هجوراً»

و اوست كسي كه دو دريا را موج زنان به سوي هم روان كرد اين يكي شيرين و آن يكي شور و تلخ است وميان آن دو حريمي استوار قرار داد

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 79 یکشنبه 15 مرداد 1391 نظرات (0)

 



کودک‌درون موجودی بسیار جسمانی‌ست
شاید وقتی ورزش می‌کنید
یا می‌رقصید
یا فقط به پیاده‌روی در کنار ساحل شنی دریا سرگرمید
و به بال‌زدن‌های مرغ‌های دریایی گوش سپرده‌اید

کودک‌درون تان نمایان شود
شاید کودک‌درون تان در یک روز داغ تابستانی به شما بگوید که یک لیوان شربت خنک می‌خواهد
یا در سینما ذرت بو داده
یا در یک غروب زمستان کاسه‌ای سوپ داغ
یا ...

گاه کودک‌درون می‌خواهد در یک بعدازظهر، زیر پتویی نرم چرتی بزند
گاه می‌خواهد به کوهستان یا ییلاق برود
شاید هم بخواهد لباسی زیبا با رنگ‌های تند وحشی بپوشد
یا گردن‌بندی با طرح پروانه یا ستاره به خود آویزان کند
گاه شاید بخواهد با شلوار جین کهنه‌اش در باغچه پرسه بزند
یا بلوزی رنگ و رو رفته اما پرخاطره را بپوشد
یا کلاه پدربزرگ را به سر کند
بعضی از کودک‌های درون نمی‌توانند بدون توپ‌بازی زندگی کنند
بعضی‌ها ضیافت عصرانه را ترجیح می‌دهند

لحظه‌ای فکر کنید و ببینید کودک‌درون شما از چه راه‌هایی خود را در زندگی‌تان نمایان می‌کند؟؟

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 74 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (0)

 

یک روز یه ترکه

اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛
خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛
یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه..

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛
برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛
اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛
ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

یه روز یه قزوینی یه...

به نام علامه دهخدا ؛
از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

یادمون نره یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی...........

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 45 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (1)




از همان روز اول که به دنیا می آییم دلمان خوش است
دلمان خوش است که مادری داریم که شیرمان می دهد
دلمان خوش است که پدری داریم که می توانیم با موهای صورتش بازی کنیم
دلمان خوش است که همه گوسفند ها و گاو ها و مرغ ها برای شکم ما آفریده شده اند
دلمان به این خوش می شود که زمین زیر پای ماست و آسمان هم
دلمان به قیافه خودمان توی آینه خوش می شود
یا به اینکه توی جیبمان یک دسته اسکناس داریم
دلمان به لباس نویی خوش می شود و به اصلاح سر و صورتی ذوق می کنیم
یا وقتی که جشن تولدی برایمان می گیرند
یا زمانی که شاگرد اول می شویم
دلمان ساده خوش می شود به یک شاخه گل یا هدیه ای که می گیریم
یا به حرف های قشنگی که می شنویم
دلمان به تمام دروغ ها و راست ها خوش می شود
به تماشای تابلویی یا منظره ای یا غروبی یا فیلمی در سینما و شکستن تخمه ای
دلمان خوش می شود به اینکه روز تعطیلی را برویم کنار دریا و خوش بگذرانیم
مثلا با خنده های بی دلیل
یا سرمان را تکان بدهیم که حیف فلانی مرد یا گریه کنیم برای کسی
دلمان خوش می شود به تعریفی از خودمان و تمسخری برای دیگران
یا به رفتنی به مهمانی و نگاه های معنی دار و اینکه عاشق شده ایم مثلا
دلمان خوش می شود به غرق شدن در رویاهای بی سرانجام
به خواندن شعرهای عاشقانه و فرستادن نامه های فدایت شوم
دلمان ساده خوش می شود با آغوشی گرم و حرف هایی داغ
دلمان خوش است که همه چیز روبراه است
که همه دوستمان دارند
که ما خوبیم
چقدر حقیریم ما...
چقدر ضعیفیم ما...
دلمان خوش است که می نویسیم و دیگران می خوانند و عده ای می گویند، آه چه زیبا
و بعضی اشک می ریزند و بعضی می خندند
دلمان خوش است به لذت های کوتاه ... به دروغ هایی که از راست بودن قشنگ ترند
به اینکه کسی برایمان دل بسوزاند یا کسی عاشقمان شود
با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می کنیم
دلمان خوش است به شب های دو نفری و نفس های نزدیک
دلمان خوش می شود به برآوردن خواهشی و چشیدن لذتی
و وقتی چیزی مطابق میل ما نبود
چقدر راحت لگد می زنیم و چه ساده می شکنیم همه چیز را
روز و شب ها تمام می شود و زمان می گذرد
دلمان خوش می شود به اینکه دور و برمان پر می شود از بچه ها
دلمان به تعریف خاطره ها خوش می شود و دادن عیدی
دلمان به اینکه دکتر می گوید قلبت مشکلی ندارد ذوق می کند
و اینکه می توانیم فوتبال تماشا کنیم و قرص نیتروگلیسیرین بخوریم
دلمان به خواب های طولانی و بیداری های کوتاه خوش است
و زمان می گذرد




حالا دلمان خوش می شود به گریه ای و فاتحه ای
به اینکه کسی برایمان خیرات بدهد و کسی و به یادمان اشک بریزد
ذوق می کنیم که کسی اسممان را بگوید
و یا رهگذری سنگ قبرمان را بخواند
و فصل ها می گذرد
دلمان تنها به این خوش می شود که موشی یا کرمی از گوشت تنمان تغذیه کند
یا ریشه گیاهی ما را بمکد به ساقه گیاهی
دلمان خوش است به صدای عبور آدم هایی که آن بالا دلشان خوش است که راه می روند
روی قبر ما
و دلمان می شکند از لایه های خاکی که سنگ قبرمان را در مرور زمان می پوشاند
و اینکه اسممان از یاد بچه ها رفته است
و زمان باز می گذرد




دلمان خوش است به استخوان بودن
به هیچ بودن
به خاک بودن دلمان خوش است
به مورچه ها و موش ها و مارها




ما آدم ها چه راحت دلمان خوش می شود
مثل کودکانی که هنوز نمی فهمند
ما اشرف مخلوقات عالم هستیم و چقدر خوش به حالمان می شود که بگویند ما خیلی خوبیم ... !
و من دلم خوش است به نوشتن همین چند جمله
و این است پایان سایه روشن هستی ...


رمیصا فخاری فر بازدید : 77 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (0)

 

آخرين محصول جاسوسي ارتش آمريکا که هفته گذشته لو رفت
اين پشه مصنوعي با کنترل از راه دور علاوه بر دوربين مخفي و ضبط صدا ،  خود يک آزمايشگاه کامل است که با گرفتن نمونه سلول فرد و با اناليز DNA  آن و تطبيق آن با بانک اطلاعاتي خود ،اطلاعات شخص را مخابره ميکند . در ضمن ميتواند يک Micro RFID  را به پوست شخص تزريق کند که رديابي او را ساده کند . بدون اينکه شخص بفهمد .
 
 
 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 76 شنبه 14 مرداد 1391 نظرات (0)

 

آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده,
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره...
اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه

اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن
اینایی که همیشه میخندن
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن...
تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین , داغون می شن !!!
همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

... آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی
.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند
.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد
… چیزی شبیه یک بوسه
 وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده
وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته
وقتی بارون میاد دستاشون رو به آسمونه
وقتی بهشون زنگ میزنی حتی وقتی که تازه خوابیدن با خوشرویی جواب میدنو میگن خوب شد زنگ زدی باید بلند میشدم
وقتی یه بچه میبینن سرشار از شورو شوق میشن و باهاش شروع به  بازی کردن میشن
تو حموم آواز میخونن
آره همین ها هستند که هم دنیا رو زیبا میکنن هم زندگی رو لذت بخش تر
دم همشون گرمه گرم

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 92 جمعه 13 مرداد 1391 نظرات (2)

خیلی ببخشیدا چون خودم فروردینی بودم دیگه عکس گل رز و گذاشتمlaughوگرنه که همه گلها قشنگن


فروردین گل رز

گاهی بدون فکر قبلی کاری را انجام می‌دهید.

بسیار رک گو هستید و عاشق مسافرت!
اشتیاق زیادی برای زندگی کردن دارید و پشتکارتان خوب است.

اردیبهشت گل نسترن

فردی صبور و پرطاقت هستید و اراده بسیار قوی دارید.
دوست دارید کارها را به آهستگی ولی به طور جدی انجام دهید.
خجالتی هستید و قابل اعتماد. سعی می‌کنید از مشاجرات دوری کنید.

خرداد گل یاس

سفیدرفتار دوستانه‌ای دارید.
رک گو و پر حرف بوده و همین امر به جذابیت شما می‌افزاید.
مانند گل یاس، همیشه برای زنده کردن یک مجلس و معطر کردن آن حضور دارید.
از رفتار بد دیگران سریع می‌گذرید. برای رفاقت ارزش زیادی قائلید.

تیر گل بنفشه

زندگی همیشه برایتان شیرین نیست و زیاد یا فراز و فرودهای آن مواجه می‌شوید.
به جای داشتن درآمد جزیی به فکر درآمدهای کلان هستید.
ذهن خلاقی دارید و به دنبال فعالیت‌های خلاقانه هستید.
در خانه بیشتر از همه جا احساس امنیت و آرامش می‌کنید.

مرداد گل شب بو

فردی با محبت، خونگرم، دلسوز اما کمی‌عصبی هستید.
غالباً از کمبود اعتماد به نفس رنج می‌برید و کمی ‌نیز احساس ترس در شما دیده می‌شود.
برخی اوقات مردم از اخلاق خوب شما سوء استفاده می‌کنند.

شهریور گل داوودی

جدی، متفکر و تا حدی اندیشمند هستید.
در کارهایتان سرسختی و سماجت دارید و این مسئله گاهی به ضرر شما تمام می‌شود.
به رغم آنکه شخص مهربانی هستید اما برخی اوقات رگه‌های نامهربانی در شما نمایان شده که این مسئله دیگران را آزار می‌دهد.

مهر گل زنبق

فرد مودبی هستید.
به سرعت عصبانی می‌شوید ولی خیلی سریع به حالت اولیه باز می‌گردید.
از زیبایی لذت می‌برید.
فرد محبوبی هستید و سرشت سخاوتمندی دارید.
میل زیادی برای زندگی در شما موج می‌زند و از انجام هر کاری لذت می برید

آبان گل ارکیده

به سرعت تصمیم می‌گیرید و در انجام کارهایتان بسیار سریع و چابک هستید.
تغییرات شغلی شما را نمی‌ترساند که این موضوع یکی از برتری‌های شخصیت شماست.
توانایی استثنایی در سازماندهی کارهایتان دارید.

آذر گل مریم

احساساتی، صادق، باوفا، بشاش و خوش اخلاق هستید، اما اگر بخواهید می‌توانید همزمان روی دیگر سکه را نیز نشان دهید.
خانه را تنها پناهگاه مطمئن زندگی می‌دانید.
کمال طلب و تا حدی رویایی هستید که در برخی موارد این رگه های شخصیتی به کمک شما می‌آیند.

دی گل همیشه بهار

اهل رقابت و دوست بازی و قابل اعتماد و امین هستید و خیلی علاقه دارید وقت خود را بیرون از خانه بگذرانید.
بسیار تودار و در واقع درون گرا هستید، از شادی دیگران شاد می‌شوید اما خود به سختی به آرزوهایتان دست می‌یابید.

بهمن گل گلایل

باهوش هستید و می‌دانید چه می‌کنید. می‌خواهید همه امور مطابق میل شما باشد که البته گاهی می‌تواند به دلیل عدم توجه به نظر دیگران برایتان مشکل ساز شود…
اما در مورد عشق صبور هستید.
همواره اهدافی برای دستیابی دارید و واقعاً برای دسیدن به آنها تلاش می‌کنید.

اسفند گل نرگس

مهربان، با گذشت و بسیار تودار هستید، به هیچ وجه خودخواه نیستید.
همیشه بهترین را برای دیگران می‌خواهید.
دوستانتان برایتان بسیار مهم هستند و قدر آنچه را که دارید می‌دانید.

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 66 جمعه 13 مرداد 1391 نظرات (0)

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 64 جمعه 13 مرداد 1391 نظرات (0)

 

به شیشه های اتاقم دوباره ها کردم

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 88 جمعه 13 مرداد 1391 نظرات (0)

 


اگر نگاهی به خوراکی‌های روی میز کارمندان‌تان بیندازید، می‌توانید شخصیت‌شان را تخمین بزنید و به آن‌ها شغلی مناسب این شخصیت را پیشنهاد بدهید. اگر هنوز هم این ادعا را باور نمی‌کنید، بهتر است ...

اگر نگاهی به خوراکی‌های روی میز کارمندان‌تان بیندازید، می‌توانید شخصیت‌شان را تخمین بزنید و به آن‌ها شغلی مناسب این شخصیت را پیشنهاد بدهید. اگر هنوز هم این ادعا را باور نمی‌کنید، بهتر است در این صفحه با نتایج تحقیقات دکتر آلن هرش آشنا شوید. او که سال‌ها بود در مورد کسانی که توانایی بویایی‌شان را از دست داده بودند و نمی‌توانستند بو یا مزه غذا را بفهمند تحقیقاتی انجام می‌داد، درحالی که می‌خواست درمان‌هایی را برای این افراد پیدا کند، به نتایج جالبی در مورد انتخاب غذا و ارتباطش با شخصیت رسید. فهرست زیر نتیجه تحقیقات این پژوهشگر برجسته است.

آجیل‌خوراکی مورد علاقه بی‌خیال‌ها!
اگر یک فرد آجیل‌خور هستید و این خوراکی‌های طبیعی را به هله‌هوله‌های دیگر ترجیح می‌دهید، باید بگوییم که شما یک فرد بی‌خیال هستید که با وجود داشتن این صفت، دیگران را هم خوب درک می‌کنید و می‌فهمید البته درک خوبی هم از شرایطی که در آن هستید دارید و این خصلت به شما در زندگی‌تان کمک می‌کند.

چوب‌شور خوراکی مورد علاقه خلاق‌ها!
اگر شما فردی خلاق هستید که همیشه ایده‌های جدیدی درسردارید و از عملی‌کردن‌شان هم نمی‌ترسید، چوب‌شور یکی از انتخاب‌های شما خواهد بود. دوست‌داران این خوراکی افراد ریسک‌پذیری هستند که همیشه ایده‌های تازه‌ای در سر دارند و کمتر از ایده‌های حاضر و آماده پیروی می‌کنند.

چیپس سیب‌زمینی تقدیم به دوستداران رقابت!
اگر شما یک فرد بلندپرواز هستید که زندگی برای‌تان عرصه رقابت‌کردن و پیروز‌شدن است، به احتمال زیاد سراغ چیپس سیب‌زمینی خواهید رفت. این تحقیقات نشان‌داده ‌است که وکلا، روسای شرکت‌ها و ورزشکاران موفق بیشتر از صاحبان دیگر حرفه‌ها به‌خوردن این خوراکی پرکالری تمایل دارند.

خوراکی مورد علاقه متفکرها: میوه‌ها!
دوستداران میوه، ذهنی قوی و قدرتمند دارند. آن‌ها برای انجام هرکاری و عبور از هر مرحله از زندگی‌شان، حسابی فکر می‌کنند و بعد از گرفتن یک نتیجه منطقی وارد عمل می‌شوند. آن‌ها بی‌‌گدار به آب نمی‌زنند و منطق در زندگی‌شان حرف اول را می‌زند.

باهوش‌ها، پنیر و خیارشور می‌خورند
این بررسی‌ها نشان‌ داده ‌است افرادی که ساندویچ پنیر و خیارشور را به دیگر انواع ساندویچ‌ها ترجیح می‌دهند به احتمال زیاد اشخاصی باهوش و با ضریب هوشی بالا هستند.

نان سفید + همبرگر، انتخاب آینده‌نگر‌ها
دوست دارید همبرگرتان در یک سالاد پر از سس غوظه بخورد و ترجیح می‌دهید که چنین اتفاقی در یک نان تازه سفید بیفتد؟ پس باید هنگام انتخاب چنین غذایی به خودتان افتخار کنید. زیرا شما یک فرد آینده‌نگری هستید و آرام‌آرام مقدمات رسیدن به زندگی که دوست دارید را فراهم خواهید کرد.

گوشت ورقه‌ای گاو متعلق به عجول‌هاست
ساندویچ رست‌بیف اولین انتخاب شماست؟ باید بگوییم که کمی عجول هستید و دوست دارید در یک چشم به هم‌زدن تمام تفکرات‌تان محقق شود. زیرا بر اساس این تحقیق افرادی که عاشق ساندویچ حاوی گوشت ورقه شده گاو هستند، اغلب شخصیت شتاب‌زده‌ای دارند.

برون‌گرا‌ها جوجه‌خور هستند
سـاندویچ جوجـه، جوجه‌کباب، جوجه چینی، بال‌کبابی و غذاهایی از این دســت انتخاب برون‌گراهاست زیرا این تحقیقات ثابت کرده‌است، این‌ها افراد برون‌گرا از میان انتخاب‌های فراوانی‌که پیش روی‌شان قرار دارد، بیشتر ترجیح می‌دهند ساندویچ جوجه بخورند.

تخم مرغ و مایونز انتخاب خانه‌دار‌ها
خب، این یک انتخاب کاملا سنتی است که زیاد هم با شخصیت جوان‌های امروزی سازگار نیست اما اگر شما از میان انتخاب‌های رنگارنگ مدرن،‌ باز هم سراغ این گزینه قدیمی می‌روید، باید بگوییم که ماندن در خانه را به هرچیزی ترجیح می‌دهید و حتی دوست دارید شغل‌تان را هم در خانه انجام دهید. این متخصصان متوجه شدند، افرادی که ساندویچ تخم‌مرغ با سس‌مایونز را دوست دارند، واقعا اهل ماندن در خانه هستند.

تن‌ماهی و ذرت، تقدیم به بلند پرواز‌ها
انسان‌های بلند پرواز معمولا ساندویچ سنتی تن‌ماهی با ذرت‌شیرین را ترجیح می دهند. به احتمال زیاد این افراد به جای سفارش دادن یک همبرگر در روزی که غذای گرم در خانه ندارند، یک تن ماهی می‌خرند و آن را با انواع و اقسام ذرت‌هایی که در مغازه‌ها موجود است تزئین می‌کنندو می‌خورند.

حساس‌ها میگو می‌خورند
غذاهای دریایی را خیلی از افراد دوست دارند و خیلی‌های دیگر هم به دلیل خواص بسیار این غذاها سراغ‌شان می‌روند‌ اما محققان می‌گویند، افرادی که روح حساسی دارند، ساندویچ میگو با نان قهوه‌ای و سبوس‌دار را بیشتر انتخاب می‌کنند.
 
رمیصا فخاری فر بازدید : 70 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (1)

 

حقایـق جـالب توجـهی در مـورد کبـد‎

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
هی سلام.
من کبد شما هستم.
می خوام به شما بگم چقدر دوستتون دارم... به 9 روش



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من آهن، ویتامین ها و سایر مواد معدنی مورد نیاز بدن شما را ذخیره می کنم.
بدون من شما نیرویی نخواهید داشت



گروه اینترنتی پرشین استار |
 www.Persian-Star.org
من ماده تلخی که برای هضم غذا لازم دارید را تولید می کنم.
بدون من در کمترین زمان نابود می شوید.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net
مواد شیمیائی سمی که به خورد من می دهید، شامل الکل آبجو، شراب، داروها
(چه آنها که تجویز شده اند و چه خود تجویز می کنید و می خرید)
و مواد مخدر را سم زدائی می کنم.
بدون من عادات بد شما را می کشد.



گروه اینترنتی پرشیـن استار | www.Persian-Star.org
من قند (کربوهیدراتها، گلوکز و چربی) را مثل یک باتری در خودم ذخیره می کنم
 
تا وقتی به آن نیاز دارید در اختیارتان بگذارم.
بدون من افت شدید قند شما را در حالت کما قرار خواهد داد.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
حتی قبل از اینکه بدنیا بیائید خونی که زندگی شما را به گردش در می آورد می سازم.
بدون من اصلا وجود نخواهید داشت.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من پروتئین هایی که برای رشد و زندگی نیاز دارید را می سازم.
بدون من نمی توانید درست رشد کنید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من سمومی که از طریق هوا، اگزوز اتومبیل ها و مواد شیمیائی که تنفس می کنید
را می زدایم.
بدون وجود من آلوده کننده ها شما را نابود می کنند.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من فاکتور لازم برای لخته شدن خون را می سازم و
وقتی بطور اتفاقی دست خود را می برید خونریزی را بند می آورم.
اگر من نباشم آنقدر خون از بدن شما می رود که می میرید.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
من از شما در مقابل تمامی میکروبهایی که به بدن وارد می شوند دفاع
می کنم. میکروبهای سرماخوردگی،
ویروس آنفلوآنزا و هرنوع موجود ذره بینی مضر را نابود می کنم
و یا حداقل ضعیفشان می کنم.
بدون من شما هدف آسانی برای هرنوع عفونت شناخته شده برای بشر هستید.



گروه
 اینترنتی
 پرشین
 استار | www.Persian-Star.org
من شما را اینقدر دوست می دارم. اما شما چقدر مرا دوست دارید؟


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net
اجازه بدهید به شما بگویم چگونه مرا دوست بدارید، یعنی کبد خودتان را


گروه اینترنتی پرشیـن استـار | www.Persian-Star.org
مرا در الکل، آبجو و شراب غرق نکنید.
حتی یک گیلاس هم برای بعضی ها زیاد است و زخمی همیشگی
بر من باقی می گذارد


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
مراقب داروها باشید. تمام آنها مواد شیمیایی هستند و
وقتی شما بدون تجویز پزشک از آنها استفاده می کنید
می توانید ماده ای سمی بوجود آورید که بسختی بمن
صدمه می زند.
من به آسانی زخمی می شوم.
و این زخمها که سیروز نام دارند همیشگی هستند.
دارو گاهی لازم است. اما دارو خوردن در زمانی که نیازی به آن نیست
عادت بدی است.
این مواد شیمیائی می توانند بسختی کبد شما را اذیت کنند.



گروه اینترنتی
 پرشین
 استار | www.Persian-Star.org
مراقب انواع اسپری ها باشید. به یاد داشته باشید.
من مسئول سم زدائی آنچه تنفس می کنید هم هستم. پس وقتی دارید
با مواد پاک کننده کار می کنید
مراقب باشید که هوای اتاق دائم عوض شده و از یک ماسک استفاده کنید.
این مسئله در مورد حشره کش ها، خوشبو کننده ها، اسپری رنگ های
و سایر مواد شیمیائی
به دو برابر مراقبت احتیاج دارد. مراقب چیزی که تنفس می کنید باشید.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org
مراقب چیزی که با پوست شما تماس پیدا می کند باشید.
آن حشره کش ها که به گیاهان یا درختان می پاشید
نه تنها هرنوع حشره ای را که گیر بیاورند می کشند
بلکه سلولهای پوست شما را هم نابود می کنند.
به یاد داشته باشید که آنها هم مواد شیمیایی هستند.
هرگاه در معرض حشره کشها بوده و یا خود سمپاشی
می کنید پوست خود را با دستکش آستین بلند، یک کلاه یا ماسک بپوشانید.


گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

اخطار
من تا وقتی که به آخرین لحظه های های زندگی خود...
و در نتیجه خود شما نرسیده ام
به شما خبر نمی دهم که دچار مشکل هستم.
به یاد داشته باشید: من شکایت بکن نیستم.
وارد آوردن بار اضافی بمن با داروها، الکل و
سایر مواد مضر می توانند مرا نابود کنند.
این ممکن است تنها اخطاری باشد که به شما می شود.



گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org

لطفا به نصایح من گوش کنید.
مرتب به کمک پزشک مرا چک کنید.
آزمایش غربال کردن خون می تواند بعضی از مشکلات را نشان دهد.
من وقتی صاف و نرم هستم خوبم. اگر سخت یا دارای
برجستگی شوم یعنی مشکل دارم.
اگر پزشک شما به چیزی مشکوک شد
اولترا ساؤند یا سی تی اسکن می تواند مشکل را نشان دهد.
زندگی من، و شما، به روشی که با من رفتار می کنید وابسته است.
حالا دیگر می دانید من چقدر مراقب شما هستم.
حالا دیگر می دانید چقدر نگران شما هستم.
لطفا با من به نرمی و با علاقه رفتار کنید.
دوست خاموش شما و دوستدار همیشگی شما... کبد



When someone shares something of value
with you and you benefit from it
, you have a moral obligation to share it with others
وقتی کسی چیزی با ارزش را با شما شریک می شود
و از آن نفع می برید وظیفه اخلاقی دارید که آن را با دیگران نیز شریک شوید.
 
با تشکر از ارسال : خانم سیده رقیه میرابوالقاسمی

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 100 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 



مشهورترین نوابغ ایرانی در دنیا
نگاهی به این فهرست از سویی شادی آور است که ایرانیان امروز، پس از 600 -700 سال دوباره در قله علم و دانش جهان ایستاده اند. ولی در عین حال سبب غم و ناراحتی است که چرا نه تنها در درون ایران کار نمیکنند، بلکه تقریبا همه آنها از ایران کاملا بریده اند و کمترین ارتباط علمی و مدیریتی با دانشگاهها و مراکز صنعتی و بازرگانی درون کشور هم ندارند تا از تجربیات آنها بهره گیری شود. دلیل چیست؟ چه کسی نمیداند؟ لازم به تذکر است که امکان فهرست کردن همه ستارگان و نخبگان ایرانی خارج از کشور در یک ایمیل ممکن نیست

 
امید کردستانی
مدیر بازرگانی، سهامدار و معاون ارشد "گوگل" (Google)
http://www.persian-star.org/


حسین اسلامبلچی
رئیس بزرگترین شرکت مخابرات در امریکا "
AT&T"
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


انوشه انصاری
موسس و مدیر کمپانی بزرگ "
Telecom Technologies" امریکا و اولین زن فضانورد ایرانی
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


فریار شیرزاد
معاون وزارت بازرگانی امریکا، مشاور رئیس جمهور و عضو شورای ملی امنیت ایالات متحده(دوره گذشته)

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


جمشید دلشاد
شهردار شهر بورلی هیلز آمریکا

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


علی دیزایی
رئیس پلیس غرب لندن (مشاور حقوقی انجمن افسران پلیس لندن)

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


امیر مجیدی مهر
معاون بخش رسانه های دیجیتال شرکت "
Microsoft" (فرد سمت چپ تصویر)
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور Caro Lucas
پدر رباتیک ایران
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


مینو اخترزند
مدیر راه آهن کشور سوئد

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور توفیق موسیوند
مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


ماریا خرسند
رئیس کمپانی بزرگ سونی اریکسون سوئد، رئیس پروژه بلوتوث

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور لطفی علی‌عسکرزاده
استاد بازنشسته دانشگاه برکلی، واضح منطق و نظریه فازی، کامپیوتر هوشمند و بنیانگذار نسل سوم کامپیوتر در جهان!

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


مهندس ایمان ده بزرگی
برنده جایزه جوان ترین مهندس 
IT دنیا و نفر دوم المپیاد جهانی طراحی وب کانادا
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور بیژن داوری
مدیر ارشد کمپانی "آی بی ام" (
IBM) بزرگترین کمپانی سخت افزار در جهان
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


فرزاد ناظمی
مدیر فنی "یاهو" (
Yahoo)
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پیر امیدیار
پدر تجارت الکترونیکی در جهان و صاحب کمپانی عظیم "ای‌ بی" (
e-bay)
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


سینا تمدن
مدیر ارشد شرکت "اپل" (
Apple)
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور مجید سمیعی
جراح برجسته و متخصص بیماریهای مغز و اعصاب مقیم آلمان و رئیس افتخاری اتحادیه جهانی جراحان مغز و اعصاب

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


قاسم اسرار
عضو هیئت مدیره سازمان فضایی ناسا

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


آزاده تبازاده
دانشمند سازمان فضایی ناسا

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


کریستینا امان پور
مدیر ارشد شبکه خبری "سی ان ان" (
CNN)
Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور علی جوان
دارنده جایزه جهانی آلبرت اینشتن و مخترع لیزر گازی

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


دکتر فیروز نادری
مدیر پروژه سفر به مریخ در سازمان فضایی ناسا

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


ولی نصر
مشاور باراک اوباما  رئیس جمهور آمریکا

Error! Filename not specified.http://www.persian-star.org/


پروفسور محمد جمشیدی
مدیر برنامه های داخلی سازمان فضایی ناسا

Error! Filename not specified.
رمیصا فخاری فر بازدید : 72 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

گاهنامه ايران باستان
ايرانيان سال خورشيدي نگاه مي‌داشتند (يعني بر اساس ارتباط خورشيد با زمين). و سال را به دوازده ماه و هر ماه به سي روز بخش مي‌كردند. به اين ترتيب سال 360 روز  و شروع سال بعد هر سال پنج روز و پنج ساعت و 48 دقيقه و 46 ثانيه زودتر انجام مي‌شد. هخامنشيان رفع اين مشكل را دنبال مي‌كردند. ساسانيان تقسيم دوازده ماه، و هر ماه سي روز، در سال را حفظ كردند براي هر روز نامي معين كردند و پنج روز هم به آخر سال افزودند به نام «گات‌ها». به اين ترتيب، سال ساساني 365 روز شد و براي جبران ساعت و 48 ثانيه ، هر يكصد و بيست سال، يك ماه به سال مي‌افزودند.
در آغاز سده ششم ميلادي ساسانيان روش «كبيسه» را برگزيدند يعني هر چهار سال يك روز به ماه مي‌افزودند و آن را به نام "اورداد" يعني روز افزوده خداداد مي‌ناميدند.
هفت روز اول ماه به نام اهورا مزدا و امشا سپندان (اورمزد، بهمن، ارديبهشت، شهريور،سپندار مزد، خرداد، امرداد) و 23 روز ديگر به نام ايزدان است. روزهاي اول، هشتم، پانزدهم و بيست سوم هر ماه بنام خداوند است (اورمزد، دي به آذر،دي به مهر،دي به دين) بنابراين مي‌شود از جهتي گفت كه هر ماه به دو بخش هفت روز و دو بخش هشت روز تقسيم مي‌شود و اين نزديك‌ترين شباهت تقسيمات ماه زرتشتي  با ماه به چهار هفته‌اي است.
نامهاي سي روز ماه چنين است:
اورمزد
خداوند جان و خرد 
بهمن
منش (انديشه) نيك    
ارديبهشت
راه راستي، دادگري 
شهريور
توان برگزيده و سازنده 
سپندارمزد
مهر و آرايش افزاينده 
خرداد
رسايي و خودشناسي
امرداد
بي‌مرگي و جاوداني
دي به آذر
آفريدگار
آذر
آتش، فروغ
آبان
آب‌ها
خير
خورشيد
ماه
ماه
تير
ستاره باران
گوش
گيتي
دي به مهر
آفريدگار
مهر
پيمان و دوستي
سروش
كاركرد به نداي وجدان، پيام آور، راستي و دين
رشن
دادگري
فروردين
روان پاسدار، پيشرفت
وِرهرام
پيروزي
رام
صلح و آشتي
باد
باد (هوا)
دي به دين
آفريدگار
دين
وجدان و دين
ارد
بركت و داده اهورايي
اشتاد
كار، داد، راستي
آسمان
آسمان
زامياد
زمين
مانتره سپند
سخن انديشه‌زا، نماز، گفتار نيك
انارام
نور درخشنده و روشنايي بي‌پايان .
 
 
نام دوازده ماه سال:
فروردين
ماه فروشي‌ها(روانهاي پاسدار وپيشرفت‌دهنده)
ارديبهشت
ماه راستي‌ها و دادگري‌ها
خرداد
ماه خودشناسي‌ها و رسايي‌ها
تير
ماه بركت و فراواني
امرداد
ماه بي‌مرگي‌ها، جاوداني
شهريور
ماه نيروي سازنده و برگزيده
مهر
ماه دوستي و پيمان
آبان
ماه آب‌ها
آذر
ماه آتش و فروغ پاكي
دي
ماه وحش، دادار
بهمن
ماه خرد (منش نيك)
اسفند
ماه مهر و آرامش افزاينده
 
ماخذ: كتاب فلسفه زرتشت

-- 

رمیصا فخاری فر بازدید : 46 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 
گفته شده است که عکس این دو پرنده در کشور اکراین گرفته شده است. میلیون ها نفر در کشور آمریکا و اروپا با دیدن این عکس ها گریه کرده اند. عکاس این عکس ها آنها را به بالاترین قیمت ممکن به روزنامه های فرانسه فروخته است و تمام نسخه های روزنامه در روز انتشار این عکس بطور کامل فروخته شده است.
 
در تصویر اول پرنده ماده زخمی روی زمین افتاده و  منتظر جفتش می باشد
در تصویر دوم پرنده نر برای همسرش با عشق و دلسوزی غذا می آورد
در تصویر سوم پرنده نر مجددا برای همسرش غذا می آورد اما متوجه بی حرکت بودن وی می شود لذا  شوکه شده و سعی می کند او را حرکت دهد
لحظه ای که  متوجه مرگ عشق خود می شود و شروع به جیغ زدن و گریه می کند
در کنار جنازه همسرش می ایستد و همچنان به شیون می پردازد
در آخر مطمئن می شود که عشق به او باز نمی گردد لذا با غم و ناراحتی کنار جنازه وی آرام می ایستد
 
 
 
عشق
زبان مشترک تمام آفریده های خداوند....
رمیصا فخاری فر بازدید : 1247 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (2)

به نظر اکثر خوانندگان این مطالب هم برای دختر هم برای پسر آموزنده بوده.
1. رفتیم خواستگاری یک پسر بچه 10 یا 11 ساله را فرستادند برای پذیرایی. خوشم نیامد.

2. رفتیم خواستگاری، با مادرم قرار گذاشته بودم اگر عروس را پسندیدم به لوستر نگاه کنم. عروس را پسندیدم به لوستر نگاه کردم. مادرم خوشحال شد. دیدم لوستر خیلی کثیفه. زود دست و بال زدم که نه، نه پشیمون شدم. از این خانواده خوشم نیامد.

3. مادرم به خانواده دخترهای مختلف زنگ می زد و می گفت خانم فلانی ما رو معرفی کردند و پسرم مهندس برقه، گاهی به هر دلیلی خانواده دختر می گفتند: این هفته گرفتاریم یا دخترمون امتحان داره یا باباش نیست، مسافرته. مادرم اسم دختر رو برای همیشه از لیست خط می زد و می گفت: خانواده ای که الان برای ما ناز کنن وای به حال بعدشون. حداقل می تونن بگن تشریف بیارین کمی بیشتر آشنا شیم.

4. رفتیم خواستگاری، از اول تا آخر صحبت این بود: خونه شما کجاست؟ طبقه چندمین؟ شمالیه یا جنوبیه؟ دختر ما تو خونه بزرگ زندگی کرده، آقا داماد چی دارن؟ درآمدشون چقدره؟ واسه خونه چه تصمیمی دارن؟ اگر خونه جای دور اجاره می کنن برای رفت و آمد وسیله نقلیه که دارن؟ مغازه از خودشونه یا اجاره است؟ شریک مغازه ایشون 50-50 است یا نه؟ عطای دختر را به لقایش بخشیدیم.

5. رفتیم خواستگاری، صحبت ها این بود: دایی ام استرالیاست. عموم نماینده مجلسه. شوهر خاله ام فلان جا پاساژ داره. پدرم باغ هاش رو سرما زد ورشکست شد وگرنه بیا و برویی داشتیم. داداشم داره تافل می گیره بره کانادا. با 2 پای قرضی دیگه فرار کردیم.

6. دوستم دکترای ریاضی داره 30 سالشه، تو خواستگاری مامان عروس میگه: پسر کوچکم 13سالشه به ریاضی خیلی علاقه داره اونم می خواد دکتر بشه. دخترمم اگه شما اجازه بدین تا دکترا ادامه میده. پسر بزرگم می خواست دکترا بگیره، گفت با فوق لیسانس وارد بازار کار شم یا با دکترا هیچ فرقی نداره و دیگه ادامه نداد. احساس کردم می خوان تحقیر کنن. نپسندیدم.

7. رفتیم خواستگاری همه گلدوناشون مصنوعی بود. مادرم گفت: اینها خسیس هستند چون همه گلدوناشون مصنوعیه یا خیلی تنبلن ردشون کرد.

8. رفتیم خواستگاری، خونه آپارتمانی بود. ابتدا وارد حیاط شدیم تا بریم طبقه چهارم. حیاط کمی کثیف بود مادرم گفت: اینا نمی دونستن خواستگار می خواد بیاد خونشون؟ زن هم اینقدر شلخته؟ همین الان می گم اینا رد شدن. که بعد هم از کفش های روفرشی مادر دختر ایراد گرفت و ردشون کرد(گفت دهاتی ان).

9. زن عموی دختر به مادرم گفته بود ما 3شنبه منتظریم که شما تماس بگیرین. مادرم زنگ زد، مادر عروس گفت: شما؟ به جا نمیارم؟ چی شده اسم کوچیک دختر من رو می دونین؟(حالا می دونست قراره ما زنگ بزنیم ها) از کلاس گذاشتنش مامانم خوشش نیامد گفت: مثل اینکه اشتباه زنگ زدیم و خداحافظی کرد. بعد هم زن عموی دختر دوباره تماس گرفت. مادرم گفت از ریاکاری خوشم نمیاد.  

10. رفتیم خواستگاری دختر کلی پنکیک زده بود. با آرایشش مشکلی نداشتم ولی خیلی دهاتی آرایش کرده بود انگار آرد تو صورتش پاشیده بود، همون جا به مادرم گفتم اگر تو هم بپسندی دیگه من نمی خوام.

11. من رو آرایش دختر خیلی حساسم (با آرایش مشکل ندارم، باید با سلیقه باشه) جای دیگه رفتیم خواستگاری دختر رژ لبش خیلی بد رو لباش نشسته بود بهتره بگم ننشسته بود رو لباش، انگار رو لباش رب گوجه فرنگی باقی مونده اینم نپسندیدم.

12. رفتیم خواستگاری دختر خیلی مردانه صحبت می کرد فرار را بر قرار ترجیح دادم.

13. رفتیم خواستگاری مادر دختر خیلی چاق بود. گفتم این هم به مادرش می ره، 2 روز دیگه که خرش از پل گذشت به خودش نمی رسه و چاق میشه. دختر مردود شد.

14. رفتیم خواستگاری خواهر عروس 2 بار طلاق گرفته بود حدس زدم برای اینها طلاق عادیه، موقع صحبت کردن با دختر گفتم: اگر مشکلی تو زندگیمون پیش بیاد که نتونی تحمل کنی، چه کار می کنی؟ گفت: طلاق می گیرم.(توقع داشتم بگه: چه مشکلی؟ صحبت می کنیم تا حل شه. بالاخره مشکل همیشه هست باید گذشت هم داشت.) با 2 پای قرضی فرار کردم. بعد هم شنیدم دختر ازدواج کرد و طلاق گرفت.

15. مامان دختره خجالت نمی کشه با افتخار می گه: دختر من فقط دانشگاه می رفته و برمی گشته و سرش تو درس بوده.(دختر باید عرضه چرخوندن زندگی رو داشته باشه، گذشت زمانی که می گفتن دختر ما رو آفتاب مهتاب ندیده) همه رستوران های اطراف، آدرس خونه ما رو بلدن بس که غذا آوردن. پس، منتظر باش تا یک صاحب رستوران بیاد دخترت رو بگیره.

16. مادر داماد: دختره چاق بود. 2 روز دیگه با چه رویی جلوی زن عموت سرم رو بلند کنم؟ دختری که به هیکل خودش نرسه به زندگی شوهر و بچه اش هم نمی رسه. اصلاً سطح فرهنگیشونم از ما پایین تر بود. اون چه لباسهای اجق وجق و هفت رنگی بود مادر و دختر پوشیده بودن. مایه آبروریزیه اینا بیان تو فامیل ما.

17. مامان من خیلی زرنگه به خواهرم میگه تو اتاقت هم چادر داشته باش هم مانتو. صبر می کنن تا خواستگار میاد اگر خواهر و مادر خواستگار چادری باشن میره زود به خواهرم میگه: چادر بپوش، اگر مانتویی باشن میگه: با مانتو بیا پذیرایی کن. ولی امیدوارم خواستگاری که میریم مادر عروس هم مثل مامان من زرنگ نباشه. البته مامان من قبلش ته توی قضیه رو در میاره.

18. مادر من ختم روزگاره هر وقت میره خواستگاری، آخرش میگه: عروس خانم بیا جلو یک بوسی بده، میگه: با همین بوس می فهمم چقدر از من خوشش آمده،(با اکراه بوس می ده یا با علاقه) دهنش بو می ده یا نه؟ دندوناش سالم هستن یا نه؟ صورتش جوش داره یا نه به زور پنکیک روی جوش ها رو پوشونده.(تو یکی از خواستگاری ها فهمیده بود دختره سیگاریه)

19. مادرم هر جا میره خواستگاری، به کتابخونه اونها نگاه می کنه ببینه اهل مطالعه هستند یا نه؟ یا مثلاً از عروس می پرسه به چه نوع کتابهایی علاقه داری؟ شعارش اینه: بگو چی می خونی تا بگم کیستی؟

20. (خاطره ارسالی یکی از دانشجویانم به نام علی) 
مامان دوستم برای پسرش رفت خواستگاری دختره با چادر مشکی اومده جلو خانمها!!!!!!!

21. دوستم دانشجوی دکتراست، وقتی مادرش زنگ میزده خونه دختر، کنار گوشی می ایستاده و روی آیفون گوش می داده مکالمه رو. مادر دختر همون اول می گه: دختر من پسر سفید دوست داره و قد بلند اگر این مشخصات رو دارین بیاین آخه .......(دوستم گوشی رو از مادرش می گیره می کوبه رو تلفن، میگه 100 سال نمی خوام ببینمشون) مادرش میگه زشته، آبروریزیه، زنگ بزنم؟ دوستم اجازه نمی ده.(اتفاقاً دوستم هم قد بلنده هم سفیده ولی از نوع صحبت اونا خوشش نیامده)


22. رفتیم خواستگاری دیدیم 2 تا از خاله های عروس و مادربزرگش و 3 تا خواهرش نشستن، هاج و واج موندیم   مگر لشکرکشی نادر به هندوستانه؟ یک جوّی بود بیا و ببین، فقط خداخدا می کردم زودتر بزنیم  بیرون و فرار کنیم.

23. مادر و خواهرم رفته بودند خواستگاری، برگشتند گفتند مادرعروس یک ادکلن بدبویی زده بود بیا و ببین. به خاطر مامانش، دختر مردود شد.

24. مامانم تا میره خواستگاری به گردوخاک پشت مبل ها یا زیر صندلی ها یا به جاکفشی و جاهای دور از ذهن نگاه می کنه. میگه: اگه آدم های اصیلی باشن به باطن خونه بیشتر از ظاهرش می رسن. 

25. گلهای مصنوعی خونه عروس خیلی دهاتی و رنگ و وارنگ و بدمنظره بود خیلی هم تعدادش زیاد بود، مادرم نپسندید.

26. دختر خیلی طلا به سروگردش آویخته بود، خاله ام دبیره، گفت: اینا یا دهاتی ان یا اهل پز هستند. طلا لازم نبود برای خواستگاری استفاده کنی. حالا اگر دختر دوست داشت یک تکه سبک و کوچیک کافی بود برای استفاده.

27. دختر یکسره می گفت: کار من چی میشه؟ شما با کار من مشکلی ندارین. من باید حتما کار کنم (یعنی محتاج جیب شوهر نباشم) کار برام خیلی مهمه. من کارم رو دوست دارم. اگه شما انتقالی گرفتین به شهر دیگه من نمی تونم کارم رو رها کنم. باید قول بدین تو ارتش منتقل نمی شین. دوستم میگه: دیدم این کار براش از شوهر و بچه مهمتره، گفتم تو با کارت ازدواج کن. بای فور اِوِر(خداحافظ برای همیشه)

28. جلسه دوم خواستگاری فهمیدیم پدر دختر سیگاریه، بلافاصله دلسرد شدم و رد کردم. به نظر من خانواده ای که سیگاری دارند بی شعورند نه برای انسان های دیگه ارزش قایلند نه برای سلامتی خودشون(کسی که برای خودش ارزش قایل نیست برای دیگران هم نیست) 

29. دختر دانشجوی شهرستان بود و درسش رو شهر دیگه تموم کرده بود، دختری که شهر دیگه درس خونده احتمال اینکه دوست پسر داشته زیاده، همه چیش خوب بود ولی دلم چرکین بود نخواستم بابا(درست نیست پیش داوری کنیم)

30. جلسه دوم که با دختر صحبت می کردم صحبتاش این بود، تالار خواهرم فلان جا بود منم همون رو می خوام. آرایشگاهش فلان جا بود منم فکر می کنم همون خوبه، سرویس طلاش سفید بود منم سفید می خوام. بابام به خواهرم ماشین داد باید به ما هم بده. به نظر من ادکلنت رو عوض کنی بهتره(یعنی سلیقه من رو قبول نداری، پس خیلی انتخاب های دیگه منم قبول نداری)و ... دوستم میگه: دیگه کشیدم کنار.

31. مادرم تعریف یک دختر رو خیلی شنیده بود ولی تو خواستگاری که دختر رو دیده، موهای دختر خیلی کوتاه بوده. میگه: دختری که حوصله نداره موی بلند تمیز کنه و نگهداری کنه، حوصله شوهرداری و بچه داری هم نداره. با همه تعریف هایی که شنیده بود ردش کرد.

32. یکی از دوستانم اخلاق خیلی خوبی داره، ازدواج کرده و از همسرش هم خیلی راضیه. میگه: یک جا رفته بودیم خواستگاری، مادر دختر گفت: آقا پسر شما از همه نظر خوبن (تحقیق کرده بودن) ولی بالاخره دختر منم اول زندگی یک سری آرزوها داره که پسر شما شرایط مالی اش زیاد مناسب نیست.(کارمنده ولی خونه و ماشین نداره) دوستم به مادر دختر میگه: امیدوارم فرشته آرزوهای دخترتون به زودی از راه برسه و بعد از خونه میاد بیرون. مادرش هم عذرخواهی کرده و پشت سرش آمده بیرون.

33. 
یکی از دوستانم توی دوران عقد سر تلویزیون دیدن و  کانال عوض کردن با همسرش بحثش شده بود می گفت داشتم برنامه رو تماشا می کردم که زنم آمد کانال رو عوض کرد انگار نه انگار که منم آدمم، باهاش بحث کرده بود اون گفته بود من می خوام برنامه مورد علاقه خودم رو ببینم. همین موضوع آنقدر براش سنگین آمده بود که قسم می خورد به خاطر همین یک موضوع از همسرش جدا شده.

34. رفتیم خواستگاری، جلسه دوم متوجه شدیم خانواده دختر اجاره نشینن و خونه ندارن، با خودم گفتم زنی که بعد از 30 سال زندگی نتونسته طوری اقتصاد خانواده رو اداره کنه که شوهرش خانه دار بشه زن نیست پس دختراشم مثل خودش تربیت کرده و دخترشم به درد زندگی نمی خوره
35. مادر عروس گفت خوشم نمیاد مجلس خواستگاری بشه جای چک و چونه زدن برای مهریه، بعد صحبت مهریه که شد گفت شما پیشنهادتون چیه؟ وقتی پیشنهاد دادیم گُرخید و نیم ساعت چک و چونه زد که قیمت رو ببره بالا
36. رفتیم خواستگاری از اول تا آخرش دست بابای عروس تو دماغش (بینیش) بود.
37. رفتیم خواستگاری پدر عروس چند بار گفت بنز 85 میلیونی رو دادم داماد اولی زد تصادف کرد 2 نفر رو کشت 3 نفر رو مجروح کرد بنز رو 20 میلیون خریدند گفتم فدای سرت خدا رو شکر خودت کارِت نشد ولی به حرف من رسیدی که یکسره می گفتم آروم برون. ما دامادمون رو اینطوری دوست داریم.
38. رفتیم خواستگاری روی در و دیوار پر بود از عکس امواتشون
بابا اعتدالم خوب چیزیه
39. مادر دختر برگشته به مادر من میگه: چرا رانندگی نمی کنین؟ رانندگی کنین خیلی راحت ترین نه مزاحم آقاتون می شین نه اونا می فهمن کجا می رین کی می رین چی می خرین از کجا می خرین چند می خرین؟ بعدا مادرم گفت: دخترشم مثل خودشه دیگه 2روز دیگه هیچی از کارای زنت سر در نمیاری 
40. مادر دختر: ما زیاد سخت گیر نیسیم، به داماد فرصت می دیم کم کم پولش رو جمع کنه ملزومات رو بخره، لازم نیست همین الان همه خرجا رو بکنه. 2سال تو عقد بمونن توی این 2 سالم که کار می کنه کم کم خرج عروسی و طلا رو در میاره دیگه( بله زیاددد سخت گیر نیستن) خرج عروسی و طلا خیلی مهمه دیگه برای آغاز زندگی مشترک


---------------------------------------------------
خاطرات خوب:
1. رفتیم خواستگاری، من و مادرم کنار هم بودیم. دختر برای پذیرایی می توانست کمی متمایل شود سمت من، تا من چای بردارم. ولی دور میز چرخید و آمد جلوی خودم پذیرایی کرد خیلی از این نوع برخورد خوشم آمد. 

2. رفتیم داخل اتاق صحبت کنیم. دختر صندلی را برای من کشید عقب تا من بنشینم، بعد خودش نشست.

3. رفتیم داخل اتاق، دختر گفت: من آماده ام به سوالات شما پاسخ بدم ابتدا شما شروع کنین. موقع ورود و خروج هم صبر کرد ابتدا من وارد شم یا خارج شم، پسندیدم.

4. اتاق صحبت کردنمون خیلی زیبا تزئین شده بود و پر از گلدونهای طبیعی بود که با سلیقه و صبر و حوصله زیاد پرورش یافته بود. پسندیدم.

5. زمستون بود و اتاق صحبت دختر و پسر کوچک بود و بخاری نزدیک میز بود. دختر گفت: اگر حرارت بخاری اذیتتون می کنه شما این طرف بنشینید و من نزدیک بخاری می شینم. از این حرکتش خوشم آمد.

6. شیرینی و کیک پذیرایی را دختر درست کرده بود و میوه پذیرایی رو هم خیلی هنرمندانه آراسته بودن از دختر خوشم آمد.

7. تمام خونه تابلوهای نقاشی و خط دختر خانم بود با اینکه فوق لیسانس گرفته بود هم به درسش رسیده بود هم به هنرش. خیلی خوشم آمد.

8. دختر گفت: مهمترین مساله زندگی من تربیت صحیح فرزندانم هست و اینکه شوهری که بهش جواب مثبت دادم از من خرسند باشه. ادبیاتش ما رو کشت و قبول کردیم.

9. من ژله و کرم کارامل خیلی دوست دارم. اتفاقاً آخر مراسم با ژله و کرم کارامل دست پخت دختر از ما پذیرایی کردن. پسندیدم.

10. خواهر و مادر علی: وای علی یک دختر برات پیدا کردیم ماه، تو مراسم افطاری خونه خاله ات دیدیمش.(دختر همسایه پایینی خاله ات می شه) همچین پذیرایی می کرد و با اعتماد به نفس می آمد و می رفت، بیا و ببین. کل مجلس رو گردوند. اخلاق 20. طوری برخورد می کرد انگار سال هاست هم رو می شناسیم. موهای بلندی داشت که معلوم میشه خیلی با سلیقه و تمیز و باحوصله است.

11. مادر و خاله ام رفته بودن منزل خانمم دیده بودند خیلی منزلشون تمیز و با سلیقه چینده شده پسندیده بودند، اینقدر تعریف کردند که منم تحت تاثیر حرفاشون قرار گرفتم و خدا رو شکر راضی ام از زنم.

12. تو خواستگاری دستشویی ام گرفت. هر کار کردم دیدم نمی تونم تحمل کنم و اجازه گرفتم رفتم دستشویی، تا حالا دستشویی به این شیکی و با سلیقه ای ندیده بودم. همون باعث شد از خانواده همسرم خوشم بیاد.

13. باغچه خونه عروس خیلی زیبا بود منم عاشق باغچه ام، با دید مثبت رفتم تو خونه عروس و پسندیدم.

14. دو سوال دختر از پسر می پرسه: 1. اگر یه روز غذای شما آماده نباشه؛ عصبانی می شوید و الم شنگه به پا می کنید؟ دوستم میگه: نه. 2. اگر اختلاف نظری بین من و والدینتون پیش بیاد چه کار می کنید؟ دوستم میگه: سعی می کنم عادلانه قضاوت کنم. هنوز تو اون شرایط قرار نگرفتم ولی اگر بخوام والدینم رو کنار بذارم فکر می کنم لایق این نیستم که همسر خوبی باشم چون هوای والدینم رو نداشتم. دختر میگه: از همین جوابتون خوشم آمد و بدون هیچ شرط و شروط دیگه ای با 114 سکه مهریه ازدواج می کنند. دوستم از رفاقت و صمیمت زنش بعد از 4 سال خیلی راضیه و همیشه میگه: زندگیم رو مدیون مادرزنم هستم که به اختلافات ما دامن نمی زنه و هوای من رو داره. 

15. دوستم میگه: پدر عروس گفت: یک سوال دارم مردانه جواب بده، اهل کار هستی و به  زن و بچه ات تعهد داری یا نه؟ گفتم بله، الان که مجردم صبح تا شب کار می کنم. پدر دختر گفت: مبارکه و نه مهریه خواست و نه خرج عروسی. پدر دختر گفت: با گذشت زمان هرکار تونستیم دوتا خانواده باهم می کنیم. نتونستیم هم کسی توقعی نداره، اصل اینه که دو تا جوون زندگی مستقلی تشکیل بدن و پشتیبان هم باشن.(3.5 ساله ازدواج کرده و خیلی با پدرخانمش رفیقه و همیشه میگه زندگی با آرامش کامل 100% یعنی زندگی من، بعد میگه این کم ادعایی نیست ولی من این ادعا رو دارم)

16. گفتگوی دو تا از دوستانم تو دانشگاه رو براتون می ذارم، از دوره لیسانسم. اولی: یک خانواده خیلی خوش برخورد تازه اومدن تو همسایگیمون، دختر خیلی خوشگل و آسی دارن. مامانم هم دیده اش، پسندیده با مامان دختره هم صحبت کرده. دومی: خوب خره بچسب زود برو جلو، خوشگل ها رو زود می برن. اولی: آخه می خوایم بیشتر بشناسیمشون، معلوم نیست کی هستن، چه کاره ان. دومی: خوب از همسایه های قبلی شون تحقیق کنین. اولی: داریم همون کارو می کنیم. پسرای هاشمیه همه تو نخ دختره ان. دومی: اِ، مگر خونه شما هاشمیه است؟ اولی: آره، هاشمیه... است. دومی: ته کوچه می شینین؟ اولی: آره. دومی: کره خر اون خواهر منه. اولی: نه بابا، اونا فامیلشون ... هست. دومی: خوب این ادامه فامیلمه. اولی: من که حرف بدی نزدم گفتم می خوایم با مامانم بیایم خواستگاری. دومی: تو غلط کردی ... و ...( البته این آقا با همون دختر ازدواج کرد)




خوشحال می شم از این خاطرات داشتید بفرستید.
نویسنده: ایمان سریری
لطفاً کپی برداری همراه با نام وبلاگ باشد:
http://powercontrol.mihanblog.com

رمیصا فخاری فر بازدید : 93 چهارشنبه 11 مرداد 1391 نظرات (0)

 

زنى به حضور حضرت داوود (علیه السلام ) آمد و گفت : اى پیامبر خدا پروردگار تو ظالم است یا عادل؟ داوود (علیه السلام ) فرمود: خداوند عادلى است که هرگز ظلم نمى کند. سپس فرمود: مگر چه حادثه اى براى تو رخ داده است که این سؤال را مى کنى؟ زن گفت : من بیوه زن هستم و سه دختر دارم ، با دستم، ریسندگى مى کنم ، دیروزشال بافته خود را در میان پارچه اى گذاشته بودم و به طرف بازار مى بردم، تا بفروشم، و با پول آن غذاى کودکانم را تهیه سازم، ناگهان پرنده اى آمد و آن پارچه را از دستم ربود و برد، و تهیدست و محزون ماندم و چیزى ندارم که معاش کودکانم را تامین نمایم .
هنوز سخن زن تمام نشده بود، در خانه داوود را زدند، حضرت اجازه وارد شدن به خانه را داد، ناگهان ده نفر تاجر به حضور داوود (علیه السلام ) آمدند، و هر کدام صد دینار (جمعا هزار دینار) نزد آن حضرت گذاردند و عرض کردند: این پولها را به مستحقش بدهید. حضرت داوود (علیه السلام ) از آن ها پرسید: علت این که شما دست جمعى این مبلغ را به اینجا آورده اید چیست ؟
عرض کردند : ما سوار کشتى بودیم ، طوفانى برخاست ، کشتى آسیب دید، و نزدیک بود غرق گردد و همه ما به هلاکت برسیم ، ناگهان پرنده اى دیدیم ، پارچه سرخ بسته ای سوى ما انداخت ، آن را گشودیم ، در آن شال بافته دیدیم ، به وسیله آن ، موردآسیب دیده کشتى را محکم بستیم و کشتى بى خطر گردید و سپس طوفان آرام شد و به ساحل رسیدیم ، و ما هنگام خطر نذر کردیم که اگر نجات یابیم هر کدام صد دینار، بپردازیم ، و اکنون این مبلغ را که هزار دینار از ده نفر ما است به حضورت آورده ایم ، تا هر که را بخواهى، به او صدقه بدهى.
حضرت داوود (علیه السلام ) به زن متوجه شد و به او فرمود: پروردگار تو در دریا براى تو هدیه مى فرستد، ولى تو او را ظالم مى خوانى؟ سپس ‍ هزار دینار را به آن زن داد، و فرمود: این پول را در تامین معاش کودکانت مصرف کن، خداوند به حال و روزگار تو، آگاهتر از دیگران است .
 
و اوست آن كس كه براى شما گوش و چشم و دل پديد آورد. چه اندك سپاسگزاريد.
سوره مؤمنون - آیه 78
 
رمیصا فخاری فر بازدید : 90 سه شنبه 10 مرداد 1391 نظرات (0)

 

هیروشی هوکتسو سوارکار ژاپنی رشته درساژ پیرترین ورزشکار مسابقات است.
 

وی با ۷۱ سال سن پیرترین ورزشکار ۹۲ سال اخیر بازیهای المپیک است که در این سن هنوز هم یک شانس کسب مدال محسوب می شود.
هوکتسو ۴۸ سال پیش نخستین حضورش در رقابت های المپیک را تجربه کرد.

رمیصا فخاری فر بازدید : 95 سه شنبه 10 مرداد 1391 نظرات (0)

تو خوب باش ، حتی اگر آدم های اطرافت خوب نیستند ...
تو خوب باش ، حتی اگر همه از خوبی هایت سو استفاده کردند ...
تو خوب باش ، اگر جواب خوبی هایت را با بدی دادند ...
تو خوب باش ، همین خوب ها هستند که زمین را برای زندگی زیبا می کنند ...!!!

رمیصا فخاری فر بازدید : 65 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)


يك جراح استخوان مي گويد: به نظر من يك سري اعمال و حركات وجود دارد كه مغز انسان قادر به انجام نيست و يا اينكه براي آنها برنامه ريزي نشده است. تست زير اين نكته را ثابت‌مي‌كند.

تست زير نمونه‌ي از حركاتي است كه با انجام آن مغز درگير و گيج مي‌شود. حتي اگر بارها و بارها اين عمل را انجام دهيد، مغز با سرد گمي زياد همان نتيجه را نشان خواهد داد و‌ هيچ تغييري بوجود نخواهد آمد.
يعني شما نمي‌توانيد، با سعي و تمرين مداوم پاي تان را با هوش كنيد. چرا كه مغز شما از قبل برنامه ريزي شده است.

اين تست بسيار هيجان انگيز تنها چند ثانيه طول مي‌كشد. باور كردني نيست، ولي كاملا صحت دارد. همين حالا آن را امتحان كنيد:
1. در حاليكه مقابل مانيتورتان نشستيد (هر جاي ديگر مانند؛ صندلي، مبل...) پاي راستتان را كمي بالا آوريد و در جهت عقربه‌هاي ساعت بچرخانيد.
2. در همين حال با دست راست شماره 6 را در هوا بنويسيد. مسير چرخش پاي شما تغيير كرد نه؟!! يعني پاي شما خلاف عقربه‌هاي ساعت شروع به چرخيدن كرد. درسته؟!!
هنوز دانشمندان علتي براي اين عكس العمل مغزپيدا نكرده‌اند. در نتيجه هيچ‌كاري براي تغيير آن نمي‌توان انجام داد. جالب بود نه؟!!.... شما مي‌توانيد بارها و بارها اين آزمايش را انجام دهيد و بارها و بارها همان نتيجه را مشاهده كنيد

رمیصا فخاری فر بازدید : 66 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 

می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم گفت: فقط

بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به مدرسه بروم، مدرسه ی سر کوچه ی مان. مادرم گفت: فقط مدرسه ی غیرانتفاعی! پدرم گفت: چرا؟...مادرم گفت: مردم چه می گویند؟!...

به رشته ی انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه

می گویند؟!...

با دختری روستایی می خواستم ازدواج کنم. خواهرم گفت: مگر من بمیرم. گفتم:

چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم پول مراسم عروسی را سرمایه ی زندگی ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر

از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟...گفتند: مردم چه می گویند؟!...

می خواستم به اندازه ی جیبم خانه ای در پایین شهر اجاره کنم. مادرم گفت: وای بر

من. گفتم: چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

اولین مهمانی بعد از عروسیمان بود. می خواستم ساده باشد و صمیمی. همسرم گفت:

شکست، به همین زودی؟!...گفتم: چرا؟... گفت:مردم چه می گویند؟!...

می خواستم یک ماشین مدل پایین بخرم، در حد وسعم، تا عصای دستم باشد. زنم فت:

خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به دنیا بیاید، در زایشگاه عمومی. پدرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. گفتم:

چرا؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

بچه ام می خواست به مدرسه برود، رشته ی تحصیلی اش را برگزیند، ازدواج کند...

می خواستم بمیرم. بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: پایین قبرستان. زنم جیغ کشید.

دخترم گفت: چه شده؟...گفت: مردم چه می گویند؟!...

مُردم.

برادرم برای مراسم ترحیمم مسجد ساده ای در نظر گرفت. خواهرم اشک ریخت و گفت:

مردم چه می گویند؟!...

از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم گفت: مردم چه

می گویند؟!...

خودش سنگ قبری برایم سفارش داد که عکسم را رویش حک کردند.

حالا من در اینجا در حفره ای تنگ خانه کرده ام و تمام سرمایه ام برای ادامه ی

زندگی جمله ای بیش نیست: مردم چه می گویند؟!...

*مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، لحظه ای نگران من نیستند

 

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 72 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)


انسان از 3 طریق میتواند شادتر باشد و از دیگران برتری یابد:
1- پرهیزکاری: که با آن از نگرانی میرهد.
2- حکمت: که پریشانی را از او دور میکند.
3- شجاعت: که او را از ترس ها نجات میدهد.

 انسان از 3 طریق میتواند شادتر باشد و از دیگران برتری یابد: 1- پرهیزکاری: که با آن از نگرانی میرهد. 2- حکمت: که پریشانی را از او دور میکند. 3- شجاعت: که او را از ترس ها نجات میدهد.

رمیصا فخاری فر بازدید : 76 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

 

حتی اگر احساس خوبی ندارید لبخند بزنید چون با این تغییر ساده نتیجه فوق العاده شگفت انگیزی می گیرید. 
وقتی شما به دیگران لبخند می زنید بازتاب این عمل از طرف مقابل به شما برمی گردد و او نیز به شما می خندد. این تعامل در نتیجه به بدن و ذهن شما القا می کند که شما واقعا خوشحال هستید. لبخند زدن خلق شما را بهبود می بخشد.

 

 حتی اگر احساس خوبی ندارید لبخند بزنید چون با این تغییر ساده نتیجه فوق العاده شگفت انگیزی می گیرید.  وقتی شما به دیگران لبخند می زنید بازتاب این عمل از طرف مقابل به شما برمی گردد و او نیز به شما می خندد. این تعامل در نتیجه به بدن و ذهن شما القا می کند که شما واقعا خوشحال هستید. لبخند زدن خلق شما را بهبود می بخشد.

رمیصا فخاری فر بازدید : 81 دوشنبه 09 مرداد 1391 نظرات (0)

 



مردی دیروقت، خسته و عصبانی از سر کار به خانه بازگشت. دم در، پسر پنج ساله اش را دید که در انتظار او بود. 

- بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ 

- بله حتماً. چه سوال؟ 

- بابا شما برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ 

مرد با عصبانیت پاسخ داد : این به تو ربطی نداره. چرا چنین سوالی می‌پرسی؟ 

- فقط می خواهم بدانم. بگویید برای هر ساعت کار چقدر پول می‌گیرید؟ 

- اگر باید بدانی می گویم. ۲۰ دلار. 

- پسر کوچک در حالی که سرش پایین بود، آه کشید. بعد به مرد نگاه کرد و گفت: می‌شود لطفا ۱۰ دلار به من قرض بدهید؟ 

مرد بیشتر عصبانی شد و گفت :‌ اگر دلیلت برای پرسیدن این سوال فقط این بود که پولی برای خرید اسباب بازی از من بگیری، سریع به اتاقت برو و فکر کن که چرا اینقدر خودخواه هستی. من هر روز کار می کنم و برای چنین رفتارهای کودکانه ای وقت ندارم. 

پسر کوچک آرام به اتاقش رفت و در را بست. 

مرد نشست و باز هم عصبانی تر شد. 

بعد از حدود یک ساعت مرد آرامتر شد و فکر کرد که شاید با پسر کوچکش خیلی خشن رفتار کرده است. 

شاید واقعا او به ۱۰ دلار برای خرید چیزی نیاز داشته است. 

بخصوص اینکه خیلی کم پیش می آمد پسرک از پدرش پول درخواست کند. 

مرد به سمت اتاق پسر رفت و در را باز کرد. 

- خواب هستی پسرم؟ 

- نه پدر بیدارم. 

- من فکر کردم پاید با تو خشن رفتار کرده ام. امروز کارم سخت و طولانی بود و ناراحتی هایم را سر تو خالی کردم. بیا این هم ۱۰ دلاری که خواسته بودی. 

پسر کوچولو نشست خندید و فریاد زد : متشکرم بابا 

بعد دستش را زیر بالشش برد و از آن زیر چند اسکناس مچاله بیرون آورد. 

مرد وقتی دید پسر کوچولو خودش هم پول داشته دوباره عصبانی شد و گفت :‌ با اینکه خودت پول داشتی چرا دوباره تقاضای پئل کردی ؟ 

بعد به پدرش گفت : برای اینکه پولم کافی نبود، ولی الان هست. حالا من ۲۰ دلار دارم. آیا می‌توانم یک ساعت از کار شما را بخرم تا فردا زودتر به خانه بیایید؟ چون دوست دارم با شما شام بخورم

رمیصا فخاری فر بازدید : 96 یکشنبه 08 مرداد 1391 نظرات (0)

در اینجا مجموعه ای از عکس هایی را مشاهده می کنید که در 100 سال اخیر گرفته شده و مفاهیم والایی مثل تلخی جدایی، قدرت بی نظیر وفاداری و پیروزی روح انسان را به تصویر می کشند
  
در طول مسابقات جام جهانی 1970 که سایه نژادپرستی بر آن سنگینی می کرد، پله و کاپیتان انگلیسی، بابی مور، به نشانه احترام دوطرفه لباس هایشان را با هم رد و بدل می کنند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این پرچم به نشانه احترام به مارس گولزینسکی، عضو نیروی دریایی آمریکا، به پسر 8 ساله او اهدا می شود. مارس گولزینسکی در دومین سفر داوطلبانه خود به عراق تنها چند هفته قبل از زمان بازگشت به کشور خود، کشته شد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این مرد سالخورده روس در کنار تانکی زانو زده است که در زمان جنگ هدایت آن را بر عهده داشته است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
در تظاهراتی که در اعتراض به سیاست های ریاضت اقتصادی در بخارست انجام شد، این کودک رومانیایی بادکنکی قلبی شکل را به پلیس ضدشورش هدیه می کند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
ری لوییس، پلیس بازنشسته به دلیل شرکت در اشغال وال استریت در سال 2011 دستگیر شده است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
یک راهب چینی برای مردی که در ایستگاه حین انتظار برای رسیدن قطار جان داده است دعا می خواند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این سگ مدت دو روز را در کنار قبر صاحبش گذرانده است. صاحب او در ژانویه 2011 در حادثه رانش زمین در ریو دوژانیرو کشته شد
زیباترین و پرمعناترین عکس های  قرن اخیر
 
ورزشکاران سیاهپوست تامی اسمیت و جان کارلوس در جریان بازی های المپیک 1968 به نشانه اتحاد و یکپارچگی مشت های گره خورده شان را بالا می برند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این عکس لحظه آزادی زندانیان یهودی را از اردوگاهی در نزدیکی البه در سال 1945 نشان می دهد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
جان اف کندی به همراه افراد گارد به تابوت پدرش ادای احترام می کند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
مسیحیان قاهره در جریان انقلاب مصر هنگام برگزاری مراسم نماز از مسلمانان حفاظت می کنند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
مردی از اهالی کره جنوبی هنگام خداحافظی با یکی از خویشانش که از اهالی کره شمالی است گریه می کند. این عکس بعد از مراسم تجدیددیدار اهالی دو کشور در 31 اکتبر گرفته شده است. به 436 نفر از اهالی کره جنوبی اجازه داده شده بود تا مدت 3 روز در کره شمالی بمانند و با اقوام و خویشان خود دیدار کنند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
بعد از سونامی ژاپن در سال 2011 این سگ به آغوش صاحبش باز گشته است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این عکس رژه سربازان را در سال 1940 در بریتیش کلمبیا نشان می دهد. این سربازان به سمت قطار در حرکت هستند و پسر 5 ساله یکی از آنها دستش را به سمت پدرش دراز می کند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
کشیش نیروی دریایی آخرین دعای خود را برای سربازی که در شورش ونزوئلا مجروح شده است می خواند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
پس از اینکه طوفان خانه این مادر و پسرآلابامایی را کاملا تخریب کرد، مادر سعی می کند به پسرش دلداری بدهد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این مرد با دیدن تصویر مارک گرانک، یکی از کارمندان بخش مهمات نیروی دریایی دالاس، اشک می ریزد. مارک گرانک هنگام خنثی سازی یک بمب در عراق یک دست، یک پا و یک چشم خود را از دست داده بود
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
چهار روز بعد از سونامی سربازان ژاپنی این دختربچه 4 ماهه را به طرز معجزه آسایی نجات دادند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این شهروند فرانسوی بعد مشاهده اشغال پاریس توسط نازی ها در جنگ جهانی دوم، اشک می ریزد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
وقتی هاینریش هیملر از اردوگاه زندانیان بازدید می کند، پاو هارس گریزلی با او رو در رو می شود. ماجرای فرار گریزلی از اردوگاه و قصه بازگشت های مکرر او برای دیدار با معشوقه آلمانی اش بعدها شهرت زیادی پیدا کرد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این مامور آتش نشانی پس از مبارزه با آتش سوزی ای که در سال 2009 در جنگل های استرالیا رخ داد به این کوآلا آب می دهد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
رابرت پرازا 10 سال پس از مرگ پسرش بر نام او بین اسامی کشته شدگان جنگ دست می کشد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این دختر ژاپنی که برای غربالگری تشعشعات در قرنطینه به سر می برد از پشت شیشه به سگش نگاه می کند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این دو روزنامه نگار، یونا لی و لورا لینگ، که در کره شمالی دستگیر شده و هریک به 12 سال زندان محکوم شده بودند، پس از مداخله دیپلماتیک آمریکا به نزد خانواده های خود در کالیفرنیا باز می گردند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
تری گورولا پس از 7 ماه خدمت در عراق به کشورش باز می گردد و دختر کوچکش را ملاقات می کند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این عکس که اکنون به نماد صلح مشهور شده است، دختر جوان صلح طلبی به نام جین رز را در حال قرار دادن گل در لوله تفنگ مامورین گارد در پنتاگون نشان می دهد. این تظاهرات در اعتراض به جنگ ویتنام در سال 1967 صورت گرفته بود
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
عکسی نمادین به یاد مردی که در اعتراضات سال 1989 برای نشان دادن نافرمانی خود در مقابل تانک های چینی ایستاد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
تصویری دیگر از رویدادی که در بالا به آن اشاره شد. این عکس که به تازگی کشف شده است، زاویه جدیدی از عمل اعتراض آمیز او را نشان می دهد. این مرد در بین درختهای سمت چپ و تانک ها در سمت راست دیده می شوند
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
هارولد ویتلز برای تخستین بار با استفاده از سمعک موفق به شنیدن می شود
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این تصویر سربازان آمریکایی را در حال نزدیک شدن به ساحل در سال 1944 نشان می دهد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
یکی از زندانیان جنگ جهانی دوم پس از آزادی به کشورش آلمان باز می گردد و دخترش را ملاقات می کند. دختراو از یک سالگی به بعد پدرش را ندیده است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
یکی از سربازان ارتش آزادی سودان در جشن استقلال کشورش به حالت خبردار ایستاده است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
پس از طوفانی که در مارچ 2012 در آلاباما اتفاق افتاد، کرگ کوک سگش را در داخل ویرانه ها پیدا می کند و آن را در آغوش می گیرد
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر
 
این عکس توسط ویلیام آندرس در جریان ماموریت آپولو 8 در سال 1968 گرفته شده است
زیباترین و پرمعناترین عکس های قرن اخیر

رمیصا فخاری فر بازدید : 77 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

«آنتوان خان سوریوگین»، عکاس رسمی دربار پادشاهی قاجار در ایران بود. این عکاس معروف دوره قاجار، مجموعه‌ گوناگونی از تصاویر آداب و رسوم، فرهنگ، مردم و حاکمان ایرانی در زمان قاجار را ثبت کرده است. 

آنتوان خان که اصالتی گرجی دارد، در حوالی سال 1250 شمسی وارد ایران و به عنوان عکاس رسمی دربار برگزیده شد و در خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی) عکاس‌خانه‌ای دایر کرد. 


گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران ســان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net  

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net   

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net   

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

گروه اینترنتی ایران ســــان | www.IranSun.net

رمیصا فخاری فر بازدید : 67 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

شبی از شبها، شاگردی در حال عبادت و تضرع  وگریه و زاری بود.

در همین حال مدتی گذشت، تا آنکه استاد خود را،  بالای سرش دید، که  با تعجب و حیرت؛  او را،  نظاره می کند !

استاد پرسید : برای چه این همه  ابراز ناراحتی و گریه و زاری می کنی؟

شاگرد گفت : برای طلب بخشش و گذشت خداوند از گناهانم، و  برخورداری از لطف خداوند!

استاد گفت : سوالی می پرسم ، پاسخ ده؟

شاگرد گفت : با کمال میل؛  استاد.

استاد گفت : اگر مرغی را، پروش دهی ، هدف تو  از  پرورشِ آن  چیست؟

شاگرد گفت: خوب معلوم است استاد؛ برای آنکه از گوشت و تخم مرغ آن بهره مند شوم .

استاد گفت: اگر آن مرغ، برایت گریه و زاری کند، آیا از تصمیم خود، منصرف خواهی شد؟

شاگردگفت: خوب راستش نه...!نمی توانم هدف دیگری از پرورش آن مرغ، برای خود، تصور کنم!

استاد گفت: حال اگر این مرغ ، برایت تخم طلا دهد چه؟ آیا باز هم او را، خواهی کشت، تا از آن بهره مند گردی؟!

شاگرد گفت : نه هرگز استاد، مطمئنا آن تخمها، برایم مهمتر و  با ارزش تر ، خواهند بود!

پس تو نیز؛ برای خداوند، چنین باش!

همیشه تلاش کن، تا با ارزش تر از جسم ، گوشت ، پوست و استخوانت؛ گردی.

تلاش کن تا آنقدر  برای انسانها، هستی و کائنات خداوند، مفید و با ارزش شوی

تا  مقام و لیاقتِ  توجه، لطف و  رحمتِ  او را، بدست آوری

خداوند از  تو  گریه و  زاری نمی خواهد!

او، از تو حرکت، رشد، تعالی، و  با ارزش شدن را می

خواهد ومی پذیرد

« نه ابرازِ ناراحتی و گریه و  زاری را.....!!!»

رمیصا فخاری فر بازدید : 79 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

 قطعه اي خواندني از شل سیلوراستاین
    گاهي بعضي ها با ما جور در مي آيند، اما همراه نمي شوند، گاهي نيز آدم هايي را مي يابيم كه با ما همراه مي شوند اما جور در نمي آيند. برخي وقت ها ما آدم هايي را دوست داريم كه دوستمان نمي دارند، همان گونه كه آدم هايي نيز يافت مي شوند كه دوستمان دارند، اما ما دوستشان نداريم. به آناني كه دوست نداريم اتفاقي در خيابان بر مي خوريم و همواره بر مي خوريم، اما آناني را كه دوست مي داريم همواره گم مي كنيم و هرگز اتفاقي در خيابان به آنان بر نمي خوريم!
برخي ما را سر كار مي گذارند،‌ برخي بيش از اندازه قطعه گم شده دارند و چنان تهي اند و روحشان چنان گرفتار حفره هاي خالي است كه تمام روح ما نيز كفاف پر كردن يك حفره خالي درون آنان را ندارد. برخي ديگر نيز بيش از اندازه قطعه دارند و هيچ حفره اي، هيچ خلائي ندارند تا ما برايشان پُركنيم. برخي مي خواهند ما را ببلعند و برخي ديگر نيز هرگز ما را نمي بينند و نمي يابند و برخي ديگر بيش از اندازه به ما خيره مي شوند...گاه ما براي يافتن گمشده خويش، خود را مي آراييم، گاه براي يافتن «او» به دنبال پول، علم، مقام، قدرت و همه چيز مي رويم و همه چيز را به كف مي آوريم و اما «او» را از كف مي دهيم. گاهي اويي را كه دوست مي داري احتياجي به تو ندارد زيرا تو او را كامل نمي كني. تو قطعه گمشده او نيستي ،تو قدرت تملك او را نداري.گاه نيز چنين كسي تو را رها مي كند و گاهي نيز چنين كسي به تو مي آموزد كه خود نيز كامل باشي، خود نيز بي نياز از قطعه هاي گم شده.او شايد به تو بياموزد كه خود به تنهايي سفر را آغاز كني ، راه بيفتي ، حركت كني. او به تو مي آموزد و تو را ترك مي كند، اما پيش از خداحافظي مي گويد: "شايد روزي به هم برسيم ..."، مي گويد و مي رود، و آغاز راه برايت دشوار است. اين آغاز، اين زايش،‌ برايت سخت دردناك است. بلوغ دردناك است، وداع با دوران كودكي دردناك است، ‌كامل شدن دردناك است، اما گريزي نيست.و تو آهسته آهسته بلند مي شوي، و راه مي افتي ومي روي، و در اين راه رفتن دست و بالت بارها زخمي مي شود، اما آبدیده مي شوي و مي آموزي كه از جاده هاي ناشناس نهراسي، از مقصد بي انتها نهراسي، از نرسيدن نهراسي و تنها بروي و بروي و بروي.

رمیصا فخاری فر بازدید : 69 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 .
act fast 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
قبل از آن که خیلی دیر شود به زمین اجازه نفس‌کشیدن بدهید.
before its too late 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
۷۰ درصد مواد پلاستیکی به دریا ریخته می‌شود.
brain corals 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
دریا دیر یا زود انتقامش را از شما خواهد گرفت.
deal with the consequences 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
بیابان‌زایی موجب نابودی ۶۰۰۰ موجود زنده در هر سال می‌شود.
desertification destroys 6000 species every year 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
باید هر چه زودتر فکری به حال آلودگی آب‌ها کرد.
dissolvent pollutes millions of litres of water 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
فیلم‌های موردعلاقه شما نیاز به حمایت دارند تا تولیدشان ادامه یابد. با کپی‌کردن آن‌ها موجب مرگ قهرمانان نشوید!
dont kill blockbusters 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
زمانی که کسی در حال رانندگی است با او تلفنی صحبت نکنید.
dont talk while he drives 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
قبل از آن که دیر شود به افرادی که جایی برای زندگی ندارند کمک کنید.
help them fast 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
این که یک کودک جایی برای زندگی نداشته باشد ناراحت‌کننده است.
imagine it for a kid 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
این مرد با زباله‌هایی که همه‌جا ریخته می‌شود در حال صدمه‌رساندن به حیوانات است.
killed by our rubbish 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
ارزش غذایی: صفر. اولین مشکل این کودکان، گرسنگی است.
nutrition fact 0 gram 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
باید به این کودکان کمک شود تا خانه و مدرسه‌شان را دوباره بسازند.
rebuild the children 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
اسکیزوفرنی با توجه به نشانه‌ها، قابل درمان است.
seek help 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
در کریسمس باید به فکر آن‌هایی هم باشیم که خانه‌ای ندارند. بیش از ۲۰۰۰۰۰ کودک در کریسمس در خیابان‌ها هستند.
spending christmas on the streets 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
.

از ماست که بر ماست. این است نتیجه آلوده‌کردن و ریختن زباله‌ها در دریاها.
what goes around comes around 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
نتیجه حتمی آلودگی دریاها.
what they do happen to us 60 Creative Public Awareness Ads That Makes You Think
کارگران، ابزار نیستند. آن‌ها از حقوق انسانی برخوردارند.

 

رمیصا فخاری فر بازدید : 102 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)



امروز صبح اگر از خواب بیدار شدی و دیدی ستاره ها در آسمان نمی تابند
ناراحت نشو
حتما دارن با تو قایم باشک بازی میکنن
پس با آنها بازی کن



امروز هرچقدر بخندی و هرچقدر عاشق باشی از محبت دنیا کم نمیشه
پس بخند و عاشق باش



امروز هرچقدر دلها را شاد کنی کسی به تو خورده نمیگیرد
پس شادی بخش باش



امروز هرچقدر نفس بکشی جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمی شه
پس از اعماق وجودت نفس بکش



امروز هرچقدر آرزو کنی چشمه آرزوهات خشک نمی شه
پس آرزو کن



امروز هرچقدر خدا را صدا کنی خدا خسته نمی شه
پس صدایش کن



او منتظر توست
او منتظر آرزوهایت
خنده هایت
گریه هایت
ستاره شمردن هایت و عاشق بودن هایت است



امروزت را دریاب
امروز جاودانه است
و
امروز زیباترین روز دنیاست!
چون امروز روزی است که آینده
 ات را آنطور خواهی ساخت که تا امروز فقط تصورش میکردی...



آری، زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کن تا آنگونه شود!
آنتونی رابینز در شرح این جمله ارزشمند پایانی می گوید :ذهن ما بهترین دوست ماست و ما را به کارهایی هدایت می كند كه حس می کند به نفع ماست. اگر آمال و آرزوهایی که دوست دارید را در ذهن خود تجسم کنید ذهن پرقدرت ما این طور احساس می کند که با بدست آوردن آن آرزو به شادی می رسیم، در نتیجه ما را واردار می کند تا به موارد دوست داشتنی خود دست یابیم تا از این راه ارباش را خشنود سازد. به طوری كه همانند آهن ربایی پر قدرت عمل كرده و موارد مورد نیاز برای رسیدن به زندگی دوست داشتنی را هویدا می سازد و جالب اینجاست كه این عوامل از قبل در اطراف ما وجود داشتند ولی چون ذهنمان حس نکرده بود که ما به چه چیز علاقه مندیم به همین خاطر نمی توانستیم عوامل رسیدن به زندگی دوست داشتنی را مشاهده كنیم. پس بهتر است زندگی را آنگونه که دوست داری تصور کنی تا آنگونه شود ...
رمیصا فخاری فر بازدید : 148 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

 

 

گروه اینترنتی ایران سان | www.IranSun.net

داشتن خواب کافی شبانه نمی‌تواند سیاهی زیر چشمان‌تان را از بین ببرد. شاید به کم شدن آن کمک کند، اما برای خلاصی از آن ابتدا باید به علت ایجاد آن پی ببرید. چه چیزی باعث ایجاد سیاهی زیر چشم می‌شود.

** دلایل اصلی کبودی زیر چشـم

ژنتیک
مهم‌ترین علت بروز سیاهی و کبودی زیرچشم، عامل ژنتیک است. اگر به طور ارثی پوست نازکی دارید، مسلماً رگ‌های خونی زیر چشم‌تان، بیشتر مشخص می‌شوند. بسیاری از افرادی که زیر چشم‌ها‌ی‌شان کبود و سیاه است، آن را از والدین خود ارث برده‌اند.

سن و سال
سن و سال نیز یک عامل مهم دیگر است. در طول سال‌های زندگی، پوست کلاژن خود را از دست می‌دهد و رگ‌های ریز زیر آن بیشتر دیده می‌شوند. حمام آفتاب گرفتن این فرایند را تسریع می‌کند و باعث از بین رفتن بیشتر کلاژن و پیدایش خال‌های رنگی روی پوست می‌شود.

حساسیت‌های فصلی
حساسیت‌های فصلی باعث ترشح بیشتر هیستامین در بدن شده و به این ترتیب رگ‌های خونی ملتهب و متورم می‌شوند. پوست زیر چشم خود را با انگشت‌تان کمی بکشید. اگر پوست قسمت کشیده شده تیره‌تر و کبودتر شد، یعنی این مسأله در مورد شما بیشتر جنبه ژنتیکی دارد و یا اینکه در اثر افزایش سن و سال تیره‌تر شده است؛ اما اگر رنگ آن تغییر نکرد و به همان حالت قبل بود، نشان می‌دهد که تیر‌گی زیر چشم‌های‌تان در اثر حساسیت و یا اشعه‌های زیانبار نورخورشید ایجاد شده است.

** راه های درمان کبودی زیر چشـم

زیر بالش خود، یک بالش دیگر بگذارید؛ به طوری که شب‌ها در حالت خواب سرتان بالاتر از بدن‌تان باشد تا خون در زیر چشم‌تان انباشته نشود. 
صبح موقع بیدار شدن از خواب، به مدت ۵ دقیقه کمپرس سرد روی قسمت‌های زیرچشم بگذارید تا۶ عروق خونی این نواحی کمی جمع شوند. 
کرم‌های چشم که حاوی کافئین هستند نیز به جمع شدن این رگ‌ها کمک می‌کنند. برخی کرم‌ها هم حاوی مواد و ترکیبات ضدالتهابی بوده و این تیرگی‌ها را کاهش می‌دهند. کرم‌های دور چشم که حاوی چای سبز و روغن دانه انگور می‌باشند نیز به تقویت دیواره مویرگ‌ها کمک می‌کنند. 
بهتر است در برنامه غذایی خود نیز تغییراتی به وجود آورید؛ مثلاً از غذاهایی که حاوی اسیدهای چرب امگا ۳ هستند، بیشتر استفاده کنید؛ زیرا باعث افزایش جریان خون در پوست می‌شوند و این تیرگی را کاهش می‌دهند. 
اگر دور چشم‌های‌تان در اثر حساسیت‌های فصلی تیره می‌شود، قبل از شروع حساسیت از آنتی‌هیستامین استفاده کنید تا این هاله سیاه کمرنگ‌تر شود. اگر پوست زیر چشم‌تان بسیار نازک است و همین مسأله باعث می‌شود این نواحی تیره‌تر به نظر برسند، از کرم کلاژن‌ساز استفاده کنید. یکی از ترکیبات اصلی این کرم‌ها رتینول است. رتینول کمک زیادی به کلاژن‌سازی می‌کند.

ویتامین C نیز تولید کلاژن را افزایش می‌دهد و به روشنی و درخشندگی پوست کمک می‌کند. 
هر روز از کرم ضدآفتاب استفاده کنید؛ به خصوص در روزهای آفتابی. 
برای پوشانندگی سریع تیرگی‌ها از کرم دور چشم استفاده کنید و بگذارید خشک شود. چند دقیقه می‌توانید از کرم‌های پوشاننده مخصوص دور چشم با رنگ متناسب پوست‌تان استفاده کنید. 
سیاهی زیر چشم، شما را خسته و پیر نشان می‌دهد و استفاده از لوازم آرایشی با بهترین پوشانندگی‌ها نیز اثر موقت روی پوست دارند و نمی‌توان به آنها به عنوان راه‌حل دائمی نگاه کرد. استرس، خواب‌های نامنظم و ناکافی، خستگی، پیری، بیماری و … از دلایل سیاهی زیرچشم هستند.

** پیشگیری

۱- همواره برای شستن چشم‌های خود از آب سرد استفاده کنید. آب ولرم به چشم‌ها آسیب می‌رساند.

۲- اگر عادت دارید ساعت‌های طولانی با کامپیوتر و لب‌تاپ کار کنید، باید حتما به فکر استراحت کردن چشم‌های‌تان نیز باشید.

۳- از کرم زیر چشم که حاوی ویتامین K است، استفاده کنید تا این تیرگی کم شود.

۴- شیر یکی از بهترین پاک‌کننده‌ها برای تمیز کردن چشم‌هاست.

۵- مقداری آب گل رز را روی پوست این بخش‌ها بمالید.

** نکات کلیدی

- مایعات و آب فراوان بنوشید.
آب به شما کمک می‌کند تا بدن‌تان را از ناخالصی‌ها و آلودگی‌ها پاک‌سازی کنید. برخی از این آلودگی‌ها باعث به وجود آمدن تیرگی زیر چشم می‌شوند. آب، خاصیت انعطاف‌پذیری پوست را افزایش می‌دهد و تیرگی زیر چشم را کمرنگ‌ می‌کند؛ به همین دلیل بهتر است هر روز دست‌کم هشت لیوان آب بنوشید.

آزمایش تیروئید و کم‌خونی
آزمایش تیروئید و کم‌خونی را تحت نظر پزشک متخصص خود انجام دهید چون کم‌خونی و مشکلات تیروئید در افزایش سیاهی دور چشم مؤثر است.

به استراحت خود بیشتر اهمیت دهید
خواب خوب و کافی باعث افزایش گردش خون در بدن می‌شود و خون بیشتری در سر و صورت شما جریان می‌یابد. بسیاری افراد در اثر نداشتن خواب کافی شبانه، زیرچشم‌های‌شان تیره و کبود می‌شود.

ماساژ روغن
روغن بادام خیلی زود توسط پوست جذب می‌شود و یکی از بهترین نرم‌کننده‌های پوست است. این روغن حاوی مواد مغذی بسیاری است که به سرعت جذب پوست شده و باعث کاهش سیاهی دور چشم می‌شوند.

استفاده از مکمل‌های ویتامین
مکمل‌های ویتامین‌ها، مثل ویتامین K تأثیر زیادی در کاهش سیاهی زیر چشم دارند. اگر به اندازه کافی ویتامین‌ها و املاح مورد نیاز بدن را جذب کنید، کمتر دچار سیاهی زیر چشم می‌شوید. از کرم‌های دور چشم حاوی ویتامین K استفاده کنید.

دکتر سیمین ابراهیم‌ زاده متخصص پوست، مو و زیبایی

رمیصا فخاری فر بازدید : 78 شنبه 07 مرداد 1391 نظرات (0)

 
Still complain of discomforts despite working in an office with all

 
image.jpeg

modern comforts…!!!???
How about her…!!!???

 image.jpeg
Do you still complain of hunger..!!!???
 

 image.jpeg
 

How about her…!!!???

 image.jpeg
 

Tired of sleeping in your cozy bed!!!???

 image.jpeg
 

How about her…!!!???

 image.jpeg
 

Tired of walking on your feet!!!???

 image.jpeg
 

How about him…!!!???

 image.jpeg

Still don’t appreciate the love and care you get from parents & friends!!!???

 image.jpeg

How about her…!!!???
 image.jpeg

Comforts make you sleep while studying!!!???

 image.jpeg

How about them…!!!???


 
image.png

Too luxurious of a bath…& still complain about life!!!???

 image.jpeg

How about them…!!!???


 
image.jpeg

Do you still worry that your hands will get hurt washing your own dishes!!!???

 image.jpeg

How about her little hands!!!???

 image.jpeg
 

Louis Vuitton not enough!!!??? More brands..!!!????

 
 
 
 
victoria-beckham-wearing-louis-vuitton-sandals-in-london.jpg
 
How about him...!!!???
 
 
 
 
 
adarea1742892.jpg
 

Tired of pleasuring yourself from playing games!!!???

 image.jpeg
 

How about him…!!!???

 image.jpeg
 

And nothing else to do!!!???

 image.jpeg

How about them…!!???
 image.png
 

Always remember this: 
When you complain about your life, there are people out there struggling to be “you”. Also, while you complain about the little wrongs of your food, there are animals out there starving for a scrap of bread. Therefore, find happiness in who you are, appreciate what you have.
 
 
شاید شکر گزاری زبانی ساده ترین کار باشه.. چو ایستاده ای دست افتاده گیر
 
 
 
 

تعداد صفحات : 8

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2692
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 116
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 301
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 1,647
  • باردید دیروز : 291
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 2,876
  • بازدید ماه : 7,139
  • بازدید سال : 30,894
  • بازدید کلی : 286,896