وقتی احساس می کنی دوستش داری به خاطرش کاراییو می کنی که تاحالا نکردی! به خاطرش حرفاییو از دیگران می شنوی که تا حالا نشنیدی!
وقتی باهاش دعوات میشه تو اول میگی باشه هر چی تو میگی ! اون فکر میکنه کم آوردی ! اما تو به خاطر اینکه اتفاقای بدتری
نیوفته حرفای بدتری زده نشه اینو گفتی.
وقتی دلت تنگ میشه و بهش زنگ می زنی بهت میگه وقت نداره کار داره سرش شلوغه ، ناراحت میشی اما صبر میکنی اما اون صبر کردن تو رو به معنیه احتیاج داشتن میدونه!
وقتی از همه جا و همه چیز خسته است وقتی نتونسته جواب اون بالا دستیشو بده میاد سر تو داد میزنه میاد خودشو خالی میکنه ، تو ساکتی چون درکش میکنی اما اون این سکوت رو به حساب چیز دیگه ای میزاره!
...
...پیش خودش فکر میکنه همه چیز تا ابد همینجوری پیش میره!
نه جونم یه جایی صبر آدم تموم میشه یه جایی بالاخره میفهمی که نه بهت احتیاج داشتم نه کم آوردم و نه هیچ چیز دیگه ، من فقط دوستت داشتم و اینو روزی می فهمی که گشتیو گشتی اما کسی مثل منو پیدا نکردی !
ولی اینو یادت باشه اون روز دیگه برنگرد چون من دیگه وقت ندارم