loading...
حرفهای رنگین کمانی
رمیصا فخاری فر بازدید : 83 پنجشنبه 16 خرداد 1392 نظرات (0)

ابویزید بسطامی را پرسیدند:

که این پایگاه به دعای مادر یافتی، این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟

گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.

به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم.

بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.

برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت:

الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان.

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2692
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 71
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 233
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 560
  • باردید دیروز : 291
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 1,789
  • بازدید ماه : 6,052
  • بازدید سال : 29,807
  • بازدید کلی : 285,809