loading...
حرفهای رنگین کمانی
رمیصا فخاری فر بازدید : 62 دوشنبه 27 آذر 1391 نظرات (0)

 


The IRS decides to audit Grandpa, and summons him to the IRS office. The IRS auditor was not surprised when Grandpa showed up with his attorney. The auditor said, 'Well, sir, you have an extravagant lifestyle and no full-time employment, which you explain by saying that you win money gambling. I'm not sure the IRS finds that believable.
مامور اداره ماليات (آی آر اس) تصميم ميگرد تا پدر بزرگ پيری را حسابرسی بکند و اورا با فرستاده احضاريه ای به اداره ماليات فرامی خواند. حسابرس اداره ماليات شگفت زده می شود هنگامی که می بيند پدربزرگ همراه وکيلش به اداره آمدند. حسابرس می گويد: «خوب آقا؛ شما زندگی بسيار لوکس وفوق العاده ای داريد ولی شغل تمام وقتی هم نداريد، که می تواند گويای اين باشد که شما ميگوييد ازراه قمار اين پولهارا بدست می آوريد. خاطرجمع نيستم اداره ماليات اين موضوع را باور دارد.
'I'm a great gambler, and I can prove it,' says Grandpa. 'How about a demonstration?'
The auditor thinks for a moment and said, 'Okay. Go ahead.'
پدربزرگ پاسخ میدهد من يک قماربارز ماهری هستم آيا حاضرید آنرا با يک نمايش کوچک ثابت کنم؟
حسابرس فکری میکندوپاسخ میدهد اشکال ندارد.
Grandpa says, 'I'll bet you a thousand dollars that I can bite my own eye.'  The auditor thinks a moment and says, 'It's a bet.'  Grandpa removes his glass eye and bites it. The auditor's jaw drops.
پدربزرگ میگويد، با شما هزار دلار شرط میبندم که چشم خودم را گاز بگيرم. حسابرس يک لحظه فکر میکند و می گويد. شرط. پدربزرگ چشم شيشه ای خودرا در می آوردو آنرا گاز میگيرد. حسابرس چانه اش از شگفتی می افتد.
Grandpa says, 'Now, I'll bet you two thousand dollars that I can bite my other eye.' Now the auditor can tell Grandpa isn't blind, so he takes the bet. 
Grandpa removes his dentures and bites his good eye. The stunned auditor now realizes he has wagered and lost three grand, with Grandpa's attorney as a witness. He starts to get nervous.
پدربزرگ می گويد، حالا با شما شرط دوهزار دلار میبندم که می توانم چشم ديگرم را هم گاز بگيرم. حالا که حسابرس میداند پدر بزرگ نمی تواند از هردوچشم نابينا باشد فوری شرط را می پذيرد. پدربزرگ دندان های مصنوعی اش را درمی آورد و چشم بينای ديگرش را گاز میگيرد. حسابرس همانطور که در شگفتی بود بسيار ناراحت است که سه هزار دلار به اين مرد باخته است و وکيل اين آقا هم شاهد ماجرا است، دراين زمان بسيار ناراحت واعصابش خط خطی است.
'Want to go double or nothing?'  Grandpa asks 'I'll bet you six thousand dollars that I can stand on one side of your desk, and pee into that wastebasket on the other side, and never get a drop anywhere in between.' The auditor, twice burned, is cautious now, but he looks carefully and decides there's no way this old guy could possibly manage that stunt, so he agrees again. Grandpa stands beside the desk and unzips his pants, but although he strains mightily, he can't make the stream reach the waste basket on the other side, so he pretty much urinates all over the auditor's desk.
پدربزرگ می گويد میخواهی دوبرابر بکنی يا بی حساب بشويم، شش هزار دلار باشما شرط میبندم که اين سوی ميز شما بايستم و از اينجا به آن سبد آشغال ادرار کنم بدون اينکه قطره ای به زمين بين ايندو بريزد. حسابرس که دوبار سوخته بود بسيار محتاط است و با دقت نگاه ميکند و تصميم میگيرد که امکان ندارد اين پيرمرد بتواند چنين هنری را از خود نشان بدهد بنابراين می پذيرد. پدربزرگ در کنار ميز تحرير می ايستد و زيپ شلوار را بازمیکند ولی باوجوداينکه با فشار لازم کاررا انجام میدهدولی نمی تواند جريان را به سبد آشغال برساند وبنابراين تمام ميز حسابرس را حسابی آلوده و مرطوب میکند.
The auditor leaps with joy, realizing that he has just turned a major loss into a huge win.
حسابرس نمی تواند از خوشحالی در پوست بگنجد، وباخودمیگويد يک زخم باخت را به يک پيروزی مبدل کردم.
But Grandpa's own attorney moans and puts his head in his hands. 'Are you okay?' the auditor asks. 'Not really,' says the attorney. 'This morning, when Grandpa  told me he'd been summoned for an audit, he bet  me twenty-five thousand dollars that he could  come in here and pee all over your desk and  that you'd be happy about it!'
ولی وکيل پدربزرگ را میبيند که سرش را ميان دستهايش گرفته است، میپرسد شما حالتان خوب است؟ وکيل پاسخ میدهد «نه واقعا نه» امروز بامدادان هنگاميکه پدربزرگ به من گفت به منظور حسابرسی احضاريه دريافت داشته بامن 25 هزار دلار شرط بست که به اينجا بيايد و به سرتاسر ميزتحرير شما ادرار خواهد کرد و با اينکارش شما بسيار هم خوشحال خواهيد بود.
I keep telling you! Don't Mess with Old People!!
من همه اش بشما میگويم! با مردان وزنان پير سربسر نگذاريد.!!
 
 

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 2692
  • کل نظرات : 185
  • افراد آنلاین : 103
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 295
  • آی پی دیروز : 62
  • بازدید امروز : 1,444
  • باردید دیروز : 291
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 7
  • بازدید هفته : 2,673
  • بازدید ماه : 6,936
  • بازدید سال : 30,691
  • بازدید کلی : 286,693