شعـرنگاره هـایی از سهـراب سپهـری 1 2 3 4 5 رمیصا فخاری فر بازدید : 72 دوشنبه 20 آذر 1391 نظرات (0) دنگ... دنگ... لحظه ها می گذرد. آنچه بگذشت، نمی آید باز. قصه ای هست که هرگز دیگر نتواند شد آغاز... دشت هایی چه فراخ کوه هایی چه بلند در گلستانه چه بوی علفی می آمد من در این آبادی، پی چیزی می گشتم پی خوابی شاید پی نوری، ریگی، لبخندی من چه سبزم امروز و چه اندازه تنم هوشیار است نکند اندوهی، سر رسد از پس کوه زندگی خالی نیست مهربانی هست، سیب هست، ایمان هست آری تا شقایق هست، زندگی باید کرد در دل من چیزی است، مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح و چنان بی تابم، که دلم می خواهد بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه دورها آوایی است، که مرا می خواند...
مطالب مرتبط جملات الهام بخش همیشه فردایی نیست آدم ها به چند دسته تقسیم می شوند؟ جملات الهام بخش جملات الهام بخش ارزش یک لحظه نمـایش احسـاس با عکـس شعر نگاری متن عقد ایران باستان، عقد آریایی خوشحالی یعنی .